چکیده:
زیباییشناسی شاخهای از فلسفه است که به ماهیت زیبایی و سلیقه و همچنین فلسفه هنر می پردازد. با فروپاشی الهیات مسیحیت در اروپای قرن 12 و 13 میلادی، گرایش اجتماع آن زمان به عقلگرایی ارسطویی افزایش یافت. در این میان، قدیسی مسیحی به نام توماس آکوئیناس سعی کرد برای جلوگیری از نزول مسیحیت، آموزههای مسیحیت را با عقلگرایی ارسطویی ارتقا بخشد. پژوهش حاضر که به روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته است درصدد، بررسی پیوند بین مذهب و فلسفه ارسطویی از دیدگاه توماس آکوئیناس و تأثیر بر معماری ایتالیایی می باشد. مطالعات نشان داد که توماس آکوئیناس اندیشههای فلسفی ارسطو را در چارچوب آموزههای مسیحیت تغییر داده و تکمیل کرد و در نهایت، ایمان مسیحیت را با فلسفه ارسطو تطبیق داد. آکوئیناس تلاش کرده بود برای رویدادهای اجتماعی- سیاسی آن دوران که برخاسته از عمل و سیاست کلیسا بود، نوعی وجهی عقلانی و واقعی ایجاد نماید. براساس فلسفه ارسطو، دو عقل بالفعل (الهی) و بالقوه وجود دارد. آکوئیناس با تکیه بر این فلسفه ارسطو، آموزههای دینی مسیحی را از عقل بالفعل یعنی خداوند میدانست که عقلانیت انسان ملهمی از آن میباشد. در حقیقت توماس آکویناس به دو نظام معرفتى معتقد بود: نظام الهى مبتنى بر ایمان و نظام فلسفى مبتنى بر عقل بشرى. زیبایی معماری ایتالیایی به دو دسته زیباییهای ظاهری (نمادین) و باطنی (هویتی) تقسیمبندی میشود که در حوزه ظاهری به عواملی مانند نور و رنگ و در حوزه باطنی به عواملی مانند مذهب و فرهنگ تقسیم میشود. اهداف پژوهش:1.بازشناسی رابطه مذهب و زیباییشناسی از دیدگاه توماس آکوئیناس در قرون وسطی اروپا.2.بررسی تأثیر ارتباط مذهب و زیباییشناسی در معماری ایتالیایی.سؤالات پژوهش:1.چه ارتباطی میان مذهب و زیباییشناسی در اندیشه توماس آکوئیناس وجود دارد؟2.اندیشههای توماس آکوئیناس درباره زیبایی و پیوند آن با مذهب چه تأثیری بر معماری ایتالیایی داشته است؟