چکیده:
هدف پژوهش حاضر، تحلیل تطبیقی بنیانهای معرفتشناختی بر اساس دیدگاههای غزالی و ملاصدرا و استنتاج مدلولات آن در حوزهی تربیت عقلانی با تأکید بر اهداف، اصول و روشهای تربیتی آن است. یافتههای حاصل حاکی از این است که نخست هر دو صاحبنظر در زمینه امکان کسب معرفت شناخت حقایق جهان هستی را برای همهی انسانها میسر میدانند. همچنین با توجه به نظراتی که پیرامون منابع معرفتی که هر یک ارائه میدهند بهتبع آن روشهای کسب معرفتی گوناگونی پیشنهاد دادهاند. با توجه به این مبانی، مدلولات تربیت عقلانی در قالب اهداف، اصول و روشهای تربیتی قابل استخراج است. برخی از اهداف از دیدگاه غزالی عبارتاند از: منطبق بودن علوم با واقعیات، گذر از معرفت عقلانی به معرفت وحیانی و...برخی از اصول عبارتاند از: تحصیل معرفت وحیانی، تکیه بر شواهد علمی، خودشناسی و خلوتگزینی، و.... پارهای از روشهای تربیتی شامل: علمآموزی، الگوسازی، مشورت با خردمندان، غفلت زدایی و... پارهای اهداف ازنظر ملاصدرا عبارتاند از: تلاش در جهت عروج نفس به عالم عقل، ارتحال از عالم عین به عالم علم، ارائه علوم بر اساس سلسلهمراتب؛ و بعضی از اصول تربیت عقلانی عبارتاند از: اندیشه ورزی و تعقل، کمال یابی، تکیه بر شهودگرایی در آموزش معارف و... . برخی از روشهای تربیتی شامل: اشتداد وجودی (صیرورت)، پرهیز از سطحینگری و آیندهنگری، تکیه بر شهودگرایی و پرهیز از تجربهگرایی محض، توجه به روششناختیهای مختلف مطالعات علمی و تکیه بر دروس مفاهیم کانونی.
تهدف هذه الدراسه الحاضره الی تحلیل مقارن للاسس المعرفیه بناء علی اراء الغزالی والملاصدرا واستنتاج
مدلولاتها فی مجال التربیه العلانیه مع التاکید علی اهدافها و اصولها و مناهجها التربویه. تحکی النتايج الحاصله اولا عن
ان کلا الخبیرین فی ارضیه امکان اکتساب المعرفه یعتقدان بممکنیه اکتساب المعرفه بحقايق عالم الوجود لجمیع البشر.
ایضا ، وفقا للاراء حول مصادر المعرفه التی یقدمها کل منهم ، فقد اقترحوا طرقا مختلفه لاکتساب المعرفه. ووفقا لهذه
المبادي ، یمکن استخراج مدلولات التربیه العقلانیه فی شکل الاهداف و الاصول و المناهج التربویه. بعض الاهداف من
وجهه نظر الغزالی هی : مطابقه العلوم مع الحقايق ، والانتقال من المعرفه العقلانیه الی المعرفه الوحیانیه، و... . بعض
الاصول هی : تحصیل المعرفه الوحیانیه، والاعتماد علی الشواهد العلمیه ، ومعرفه النفس ، واتخاذ العزله ، و ... . بعض
الاسالیب التربویه تشمل: تعلم العلوم ، والنمذجه ، والتشاور مع الحکماء ، و امحاء الغفله و ... بعض الاهداف من منظر
الملاصدرا هی: محاوله عروج النفس الی عالم العقل ، والانتقال من عالم العین الی عالم العلم ، عرض العلوم علی
اساس تسلسل المراتب ؛ بعض اصول التربیه العقلانیه هو: التفکر والتعقل ، والاستکمال ، والاعتماد علی الشهود فی
تعلیم المعارف و.... بعض الاسالیب التربویه تشمل: الشده الوجودیه )الصیروره( ، وتجنب السطحیه و المستقبلیه ،
والاعتماد علی الشهود والتجنب عن التجریبیه الخالصه ، والاهتمام بمنهجیات الدراسات العلمیه المختلفه ، والاعتماد
علی دروس المفاهیم المرکزیه core concepts .
The purpose of the present study is a comparative analysis of epistemological foundations based on the views of al-Ghazali and Mulla Sadra and the deduction of its models in the field of rational education with emphasis on its educational goals, principles and methods. The findings suggested that both scholars first consider the possibility of acquiring knowledge of the facts of the universe available to all human beings. According to these principles, the modules of rational education can be extracted in the form of educational goals, principles and methods. Some of the goals from al-Ghazali's perspective are: Transition from rational knowledge to revelation knowledge and ... Some principles are: Revelation, relying on scientific evidence, etc. Some of the educational methods include: learning, modeling .... Some of the goals of Mulla Sadra's view are: trying to ascend the soul to the realm of intellect, transforming from the real to the realm of science ... and some of the principles of intellectual education are: thinking and reasoning, perfectionism, and so on. Some of the educational methods include: being existential, relying on intuition and avoiding pure empiricism, paying attention to different methodologies of scientific studies, and relying on core concepts- courses.
خلاصه ماشینی:
همچنين مهدي مظاهري (١٣٨٩) در پايان نامه خود با عنوان « بررسي و تحليل ديدگاه هاي معرفت شناسي ملاصدرا و دلالت هاي تربيتي آن » به اين نتـايج دسـت يافتـه اسـت کـه : صدرا هرگونه ثنويت را در نظام فلسفه ي خود طرد مـي نمايـد و يـک نظـام درهـم تنيـده و منسـجم فلسفي پديد مي آورد به گونه اي که مباني هستي شناسي آن چون اصالت وجـود، وحـدت تشـکيکي وجود و حرکت جوهري کـه از مباحـث اصـلي هسـتي شناسـي فلسـفه ي اوسـت کـاملا در مباحـث معرفت شناسي وي نيز دخيل و تأثيرگذار است .
محمد خداويردي پور (١٣٩١) در پايان نامه خـود بـا عنـوان «بررسي نظريه وجود ذهني در حکمت متعاليه صدرايي و مدلول هاي تربيتي آن » به اين نتايج دسـت يافتــه اســت : ايــن پــژوهش بــا اســتفاده از روش توصــيفي- تحليلــي بــه بخــش مهمــي از مبــاني معرفت شناختي فلسفه ي حکيم صدرالمتالهين (مسئله ي وجود ذهني) پرداخته و سپس مـدلول هـاي تربيتي آن را که عبارت اند از: «اصل جهت دهي فکري متربي از کثرت قسمي خـارجي بـه وحـدت مقسمي ذهني»، « اصل جايگزين سازي نگاه وجود شناسانه به علم به جاي نگرش عـرض پندارانـه »، «اصل جايگزين سازي رويکرد معناگرا به جاي رويکرد مـاده انگـار» و...
يافته ها نظر به ضرورت و اهميت موضوع ، نوشتار حاضر به سبک مسئله محور و با روش تحليلـي، در پي بررسي مقايسه اي ميان نظام هاي معرفت شناختي ابو حامد محمد غزالي و صدرالمتالهين شـيرازي بوده است تا به استنتاج مدلولات تربيتي آن در تربيت عقلاني از حيـث اهـداف ، اصـول و روش هـا بپردازد.