چکیده:
نقد جامعه شناختی با مطالعه ادبیات در بافت تاریخی و اجتماعی، همواره در پی شنیدن فریادهای هنرمند است. با توجه به این که اثر ادبی جزو صور روساختی جامعه است ضرورت دارد که ناقد علاوه بر متن، توجه خود را به آنچه در اطراف متن میگذرد، معطوف بدارد. با استفاده از این نوع نقد میتوان مسائل پشت متن را بیان نمود و مناطق سکوت آن را به حرف واداشت تا به جهان بینی عامه مردم دست یافت. نگارندگان در جستار پیش روی برآنند تا با در پیش گرفتن روش نقدی- تحلیلی و براساس دیدگاه هیپولیت تن (1828-1893م) به نقد جامعهشناختی سروده «وصف ذئب» بحتری، شاعر عصر عباسی، بپردازند. دستاورد پژوهش بیانگر آن است بحتری، با نفوذ در پوست جامعه، در سروده «وصف گرگ» که یک کل به هم پیوستهی یکدست است، روابط دیالکتیک جامعهی آن روز عباسی را به تصویر کشیدهاست. وی در این سروده در بیان احساسات و عواطف خود از «معادل موضوعی» استفاده کرده است. او هنرمندانه و کیمیاگرانه مفاهیم اجتماعی- تاریخی روزگار خود را بیان میدارد. این سروده دارای لایههای توتمیستی است و گرگ خاکستری، نمادی از ترکان است که نقش اول در جامعه آن روز عباسی را ایفا مینمودند.
Sociological criticism by study of literature in historical and social context, is always seeking to hear artist's clamor. As literary work is a part of superstructural forms of society, the critic beside the text should pay attention to the environment of text. In "Description of Wolf" poem which is a conjoint whole, "Behtari" the artful and adroit poet who was very influential in the society has depicted dialectic relations of Abbasi society in those days. Therefore authors in this essay are going to sociologically criticize this poem by using descriptive-analytic method according to "Hippolyt Ten". Results of this study suggest that in this poem, Behtary has used topical equivalent to illustrate his own fillings and emotions. He has artfully and magically described historical and social concepts. This composed has totemistic layers and gray wolf is a symbol of Torks who played most important role in Abbasi society at those days. Using this kind of criticism hidden issues behind the text can be expressed and silent parts of that can be forced to speak to achieve the worldview of folk which is poverty, destitution, war and struggle of existence.
خلاصه ماشینی:
نقد جامعه شناختي سروده وصف گرگ بحتري بر اساس ديدگاه هيپوليت تن روح الله صيادي نژاد* بحر علي رضايي** چکيده نقد جامعه شناختي با مطالعه ادبيات در بافت تاريخي و اجتمـاعي ، همـواره در پـي شـنيدن فريادهـاي هنرمنـد است .
سـروده ي «وصف گرگ » يکي از بهترين سروده هاي اوست که بيانگر يک واقعيت تاريخي اسـت ؛ بدين معنا که نشانه هايي از تاريخ و رخدادهاي تاريخي و اجتماعي را بـه همـراه دارد.
آيـا از دوري دوسـتانتان چاره و گريزي نيست ؟» عناصر ظاهري متن گوياي آن است که شاعر در جامعه اي به سـر مـي بـرد کـه - بسان گرگ - غدر و بـي وفـايي پيشـه ميکننـد و بـه عهـدي پايبنـد نيسـتند.
ابيات هشتم و نهم پـرده از ايـن حقيـت تـاريخي بـر مـي دارد کـه شـاعر بـه بنـي ضحاک - که از گرفتن انتقام خون يکي از افراد قبيله شان - ناتوان بودند، مي نويسـد که با «ذکاوت»، «خباثت » و «جرأت و جسارت » خود دست به انتقام گيري خواهد زد.
Abstract Sociological Criticism of Behtari's Poem Description of Wolf based on Hippolyt Ten’s Approach Rouhollah saiiady Nezhad* Bahr Ali Rezaei** Through the study of literature in historical and social context, sociological criticism always seeks to address artist's voice.