چکیده:
در این مقاله به دنبال بررسی سیر تحول مفهوم «فلک» و ارائه روایتی معقول از چرایی حذف آن در تاریخ نجوم هستیم. نشان خواهیم داد که مفهوم فلک در دوره یونان باستان از ابهامی مفهومی رنج می برد. این ابهام به طور ویژه در دو رویکرد هندسی و فیزیکی به این مفهوم بازتاب پیدا می کند. مفهوم «فلک» در آثار منجمان بزرگ یونانی همچون بطلمیوس در برخی مواضع با رویکرد هندسی و در برخی دیگر با رویکرد فیزیکی استفاده شده است. این ابهام در علم تمدن اسلامی اندک اندک زایل شد. ما معتقدیم تدقیق مفهوم «فلک» حدودا از قرن پنجم هجری و با آثار ابن هیثم و ابوریحان بیرونی آغاز شد و در مکتب مراغه در قرن هشتم هجری به اوج بلوغ خود رسید. مفهوم بالغ شدۀ فلک، حول چند مولفه مفهومی اصلی مورد توافق دانشمندان بود و با دقت بالایی مورد استفاده قرار می گرفت. یکی از این مقومات مفهومی مورد توافق، صلب بودن افلاک است و دقیقا همین مولفه در تعارض با برخی از مشاهدات منجمان قرن شانزدهم اروپا قرار گرفت. در نهایت تیکو براهه و دیگر دانشمندان قرن شانزدهم به این نتیجه رسیدند که مفهوم «فلک» انعطاف لازم برای اصلاح و استفاده مجدد در نظریات جدید را ندارد و طرد آن نسبت به حفظ آن مقرون به صرفه تر است.
This paper investigates the evolution of the concept orb in order to give a rational explanation for the concept's introduction and dissolution. This concept, we will argue, was initially introduced in the Greek culture, while suffering from some conceptual ambiguitites. In particular, two geometrical and physical understandings were associated with the concept and they were indistinguishable among different passages. For Ptolemy, the concept of orb had both geometrical and physical realizations in different treatises. But such conceptual ambiguity was gradually eliminated in the Islamic age of science. We believe that this concept articulation was initiated from the early tenth century by the works of Ibn al-Haytham and Al-Biruni and by the end of the thirteenth century ultimately the concept was used with its highest clarity. We will enumerate some key conceptual characteristics of the concept in this period in order to show how these components marked the beginning of its dissolution in the sixteenth century. In particular, Tycho Brahe and his fellow astronomers in the sixteenth century decided to abandon the concept for some contradictions between these conceptual components and their own empirical observations.
خلاصه ماشینی:
بـه عنـوان مثـال ادوارد گرنـت (Edward Grant) ادعا میکند که تا پیش از براهـه (بـا تمرکـز بـر قـرون وسـطای اروپـایی) صلب بودن جزو مقومات مفهومی «فلک » نبود و این براهه بود که با تاکید ویژه بـر روی ایـن ویژگــی، مفهــوم را طــرد کــرد (١٩٩٤ ;١٩٨٧ Grant).
اصـلاحات مورخان متاخر یا با ارجاع به ریشه های یونانی مفهوم است یـا اینکـه نشـان مـیدهنـد ایـده حذف مفهوم «فلک » به طور انحصـاری از ذهـن براهـه بیـرون نیامـده اسـت ، بلکـه برخـی منجمان هم عصر او ماننـد کریسـتوف راثمـن ((١٦٠٠-١٥٦٠) Christoph Rothman) در القـای این ایده به براهه موثر بوده اند (١٩٨٩ Lerner ;١٩٨٥ Rosen).
در واقع تـوافقی ضـمنی بـین دانشـمندان وجـود داشـت کـه «فلـک » جسـمی واقعـی اسـت کـه تـاثیری علّـی بـر جهان میگذارد و در عین حـال بـا مـدل هـای هندسـی و مشـاهدات تجربـی مـیتـوان بـه صورت بندی دقیق تری از این مفهوم و مدل های نجومی رسید.
در واقـع بایـد گفـت یکنواخـت بـودن حرکت افلاک یک مقوم مفهومی بسیار مهم نزد منجمان تمدن اسـلامی بـود بـه نحـوی کـه هریک از آنها دیگری را نسبت به این موضوع نقد میکردند و معتقد بودنـد مـدل خودشـان توانسته است این یکنواختی را در عین هماهنگی با مشاهدات ایجـاد کنـد.
Ibn al-Haytham, New Spherical Geometry and Astronomy: A History of Arabic sciences and mathematics, vol.
(1985) “The dissolution of the Celestial Spheres,” Journal of the History of Ideas, Vol. 46, p.