چکیده:
کلیفورد، فیلسوف عقلگرای حداکثری، باور بدون قرینهی کافی را ناموجه و اعتقاد به آن را خطای معرفتی و اخلاقی بشمار میآورد. جیمز در نزاعی بنیادین با کلیفورد و با فروکاستن معانی صدق و حقیقت به کارآمدی و سودمندی، بر آن است که قطعیترین قرینه را میتوان در آثار بهجای مانده از باور یافت. علامه طباطبایی همدلانه با جیمز و در جهت حفظ مصالح عملی، ادراکات اعتباری عملی را معرفی میکند؛ اما در مخالفت با جیمز و همرأی با کلیفورد، برای آنها ارزش صدق و حکایتگری قائل نیست. مقاله حاضر با توسع در مفهوم اعتباری به «تلقی به قبول کردن» بهگونهای که آثار متوقع از باور برآن مترتب گردد، درصدد است، با به کارگیری ادراکات اعتباری (معنای مطرح شده در مقاله) در معرفت نظری ضمن رهایی از موضع ناصحیح و سختگیرانه کلیفورد و بدون ارتکاب به خطای سهلگیرانه جیمز در فروکاهشی معنای صدق و حقیقت، نیازهای اساسی انسان را در حوزهی عقل نظری و با اعتبار ادراکات ضروری مورد نیاز پاسخ در خور برای چالش معرفتی اخلاقی مذکور فراهم آورد.
William .K. Clifford, the strong rationalist philosopher, holds that believing anything upon insufficient evidence is imprudent and it is considered epistemologically and morally wrong. William James in a fundamental debate with Clifford, and by reduction the meaning of truth and reality to efficacy and usefulness, maintains that the most definite evidence can be found in the consequences of a belief. Allameh Tabatabei, while sympathetic towards James and for preserving the practical interests, proposes the theory of idrakat itibari (constructional perceptions); however, contrary to James and in agreement with Clifford, he does not regard any truth and representational value for them. The present study extends the meaning of idrak itibari (constructional concept) to “considering a belief in an acceptance manner” such that the likely consequences of a belief would be applied for that. By considering the theoretical constructional perceptions, abandoning Clifford’s inappropriate and stringent approach, and also staying away from James’ lenient mistake in reduction of the meaning of truth and reality, the present article aims to focus on human basic needs in the realm of theoretical rationality to provide an appropriate answer for them.
خلاصه ماشینی:
مقاله حاضر با توسع در مفهوم اعتباري به «تلقي به قبول کردن » به گونه اي که آثار متوقع از باور برآن مترتب گردد، درصدد است ، با به کارگيري ادراکات اعتباري (معناي مطرح شده در مقاله ) در معرفت نظري ضمن رهايي از موضع ناصحيح و سخت گيرانه کليفورد و بدون ارتکاب به خطاي سهل گيرانه جيمز در فروکاهشي معناي صدق و حقيقت ، نيازهاي اساسي انسان را در حوزه ي عقل نظري و با اعتبار ادراکات ضروري مورد نياز پاسخ در خور براي چالش معرفتي اخلاقي مذکور فراهم آورد.
مقاله حاضر در صدد بررسي وضعيت معرفتي انسان در شرايط فقدان قرينه کافي و حل نزاع بين کليفورد و جيمز با توسع در معناي اعتباري و کاربرد آن با توجه به نظريه ادراکات اعتباري علامه طباطبائي است پيشينه تحقيق نزاع معرفتي ميان کليفورد و جيمز از جمله چالش هاي فلسفي است که از جوانب و زواياي گوناگون مورد بررسي قرار گرفته و بعضا راهکارهايي هم براي آن ارائه شده است .
به منظور اجتناب از نقدهاي معرفت شناسانه بر جيمز مبني بر تحليل معناي صدق به سودمندي و فروکاستن حقيقت به کارآمدي ، ميتوان به تبع نظريه علامه طباطبائي در عقل عملي ادعا کرد که عقل اين دست از ادراکات عقل نظري را اعتبار، يعني تلقي به قبول ميکند به شرط آنکه : اولا وابسته به نيازهاي ضروري انسان باشد يا کارآمدي آنها در حيات فردي و اجتماعي در رابطه با مهم ترين نيازهاي بنياديني باشد که نتوان آنها را مسکوت گذاشت و ثانيا حتي تعليق حکم در آنها مستلزم نوعي گزينش نسبت به دو طرف سلب يا ايجاب گزاره باشد.