چکیده:
یکی از مهمترین و پیچیدهترین حواس انسان، حس لامسه است. لامسه سردی، گرمی، زبری و نرمی، درد و امثال آن در اشیا را بهوسیلهی پوست درمییابد. تعریف این حس در فلسفه اسلامی و عصبشناسی تعریف مشترکی است. لکن عصبشناسی با تفصیل بیشتری فرایند لامسه را ذکر کرده است. طبق فلسفه ملاصدرا این تفصیل در مورد فرایند لامسه قابل پذیرش است، اما به اعتقاد ملاصدرا علوم اعصاب صرفا علل اعدادی ادراک را مورد بررسی قرار میدهند. این تبیین در مورد علل اعدادی در آثار ملاصدرا با توجه به طبیعیات زمان ملاصدرا نیز ذکر شده است. بنابراین پیشرفتهای علوم طبیعی مراحل اعدادی را با تفصیل بیشتر و دقیقتری مطرح میکند، اما پس از این مراحل است که ادراک توسط نفس اتفاق میافتد.
قوای لامسه نیز از جمله مباحث مشترک فلسفه ملاصدرا و علوم اعصاب است. علوم اعصاب براساس گیرندههای حسی و فلسفهی ملاصدرا براساس ملموسات قوای لامسه را تقسیمبندی میکنند. به نظر میرسد در این زمینه بهتر است مباحث مربوط به قوای لامسه با توجه به یافتههای علوم اعصاب تغییر یابد.
One of the most important and complex human senses is the sense of touch. The sensation of cold, warmth, roughness, softness of the objects, and similar items are perceived by the skin. The concept of this sense in Islamic philosophy and neuroscience has a common definition. But neuroscience has described the process of touch sensation in more details. According to Mulla Sadra's philosophy, these details about the tactile process are acceptable, but neuroscience only addresses “the preparing causes” of perception. This explanation about preparing causes is also mentioned in Mulla Sadra's works, which is compatible with the natural science explanations in that era. According to Mulla Sadra, only after the stages of preparing causes, the perception by the soul takes place. The tactile sense is also among the common topics in Mulla Sadra's philosophy and neuroscience. Neuroscience classification is based on sensory receptors, but in Mulla Sadra's philosophy, things that are tangible are the basis of classification. In this regard, it seems better to update the topic of tactile sense according to the findings of neuroscience.
خلاصه ماشینی:
طبق فلسفه ملاصدرا اين تفصيل در مورد فرايند لامسه قابل پذيرش است ، اما به اعتقاد ملاصدرا علوم اعصاب صرفا علل اعدادي ادراک را مورد بررسي قرار ميدهند.
به نظر ميرسد در اين زمينه بهتر است مباحث مربوط به قواي لامسه با توجه به يافته هاي علوم اعصاب تغيير يابد.
افلاطون حواس را اسباب و آلاتي در خدمت نفس دانسته است که حرکت و جنبش ايجاد شده در خود را به ديگر قسمت هاي بدن و نهايتا به نفس منتقل ميکنند؛ از اين رو افلاطون معتقد است روح از طريق قوه لامسه ملموساتي مانند سختي و نرمي را درک ميکند.
اما با توجه به اينکه طبيعياتي که ملاصدرا از آن استفاده کرده است طبيعيات رايج در زمان خود بوده است ، در اين نوشتار سعي شده است که با استفاده از نظريات علوم اعصاب ، بخش طبيعيات ادراک بساوايي (لامسه ) مورد بررسي قرار گيرد.
از ديدگاه اين علم ، لامسه (حواس پيکري )، بخشي از دستگاه اعصاب حسي است که گيرنده هاي آن در سراسر بدن يافت ميشوند.
٦. اجسام پاچيني: در زير پوست بافت هاي احشايي (اندام داخلي بدن ) عميق قرار گرفته ، فقط توسط فشار موضعي سريع به بافت تحريک ميشوند و به سرعت سازش مييابند، بنابراين براي شناسايي ارتعاش بافت ، اين گيرنده از اهميت خاصي برخوردار است .
٢. قوه اي که تري و خشکي را درک ميکند، از جمله قوايي است که در فلسفه ي اسلامي ذکر ميشود اما در علوم اعصاب براي آن حس مستقلي قائل نشدند، چرا که طبق داده هاي علوم اعصاب پوست انسان به گيرنده هاي رطوبت (hygroreceptors) مجهز نيست .