چکیده:
جریانِ سیالِ قدرت را از دلِ تمامِ مناسباتِ اجتماعی م یتوان به نظاره نشست و پُربیراه نخواهد بود گَر گفته شود؛ دانش، تابعی از قدرت و انسان، محصولِ قدرت است. سیطرۀ قدرت را در تمام اشکالِ آن و در بسترِ مناسباتِ اجتماعی، م یتوان دریافت و بدیهی است، پرداختِ ذهنی و تکثّرِ کاربردِ اظهاری چنین مفهومِ پُرپیچید های، توسطِ تابعان نیز به سهولت صورت م یگیرد، ولی عیان فارغ از نیاز به بیان است که تابعان، متوجه اسارتِ راستینِ خویش در چنگالِ پر از تحکمِ قدرت نبوده و نیستند. مکانیسمِ قدرت از درونِ نهادهای برساخته و تصنعِ اجتماعِ انسانی به جریان خواهد افتاد. نظامِ قضایی هر کشوری در زمرۀ برجست هترین ارگان هایی است که مسؤولیت اجرای قانونِ برتافته از روابطِ قدرتِ پیش و پساقانونگذاری را برعهده دارد. کیفردهیِ تابعان، نمودگارِ بارزِ اِعمال قدرتِ قانون و یا قدرتِ به نام قانون خواهد بود که نظری تبارشناختی به دعاویِ شهیرِ جهانی، راستیِ سخن را هویدا خواهد ساخت.
Power exists between citizens in all social relations and it’s effect on various fields can be clearly seen. Power has also played a role in the field of criminal law and it affects the process of citizen’s punishment. The mechanism of punishment which affects by power can depart from its true path and eventually these affects can punish an innocent person or, in contrary save an offender from punishment. Although traditional definitions of power are such that it is considered a matter to be occupable, New ideas about power that are inspired by the thoughts of Michael make it fluid and current. The recent attitude is noticeable and remarkable, so power also plays a role in a criminal justice system. Power in various fields of politics, economy, military, etc. imposes itself on the mechanism of punishment. Any kind of power can affect fair trial and there are many instances of this in the history of criminal law that indicates how much power can affect the process of criminal justice. In famous lawsuits like Alfred and Dommy’s cases, the evident effects of power can be seen on criminal law. this is an undeniable truth.
خلاصه ماشینی:
موضوع قابل ذکر ديگر از منظر «فوکو» اين است که قدرت مي تواند در ارتباط با آزادي نيز در درون جامعه بر سوژه اعمال شود، بدان معنا که رابطه قدرت و آزادي نيز قابل تأمل بوده و در شبکه روابط انساني نيز مي توان شاهد مناسبات پيچيده ميان اين دو مفهوم بود.
ورود اشخاص ذي سمت تحت هر عنواني و با هر اسم و رسمي ، گره زدن موضوع به مناسبات سياسي ، جعل امور و وارونه انگاري قضايا به هر طريق ممکن براي تأثير در حکم نهايي ، خشونت بي ضابطه در واکنش به نام قانون ، رهانيدن به سبب وجود علقه هاي نسبي ـ سببي و وابستگي هاي نژادي ، قومي ، ديانتي ، سياسي و نحو آن را بايد در زمرة تأثير اشکال قدرت بر حکم کيفري دانست که در اين شرايط ، مجازات يا برائت نهايي حاصل از آن ، فاقد ارزش خواهد بود و اعتبار نظام قضايي را در درازمدت زير سؤال خواهد برد.
تأثير اشکال متعدد قدرت متکي بر ديانت ، قدرت نظامي و قدرت سياسي را بر نظام عدالت کيفري مي توان ملاحظه کرد که اين قدرت ها، از راه و به نام قانون ، از درون مکانيسم کيفردهي تابعان (فناوري مجازات )، اعمال مي شود.
مجازات ، خود مکانيسم قدرت است که کارگزاران ازطريق آن اعمال حاکميت مي نمايند و تعذيب «عبدالخالق » در زير نام مجازات و زندان و تبعيد خانواده و اطرافيان وي نيز تحميل قدرتي ديگر در اين حوزه مي باشد.