چکیده:
بررسی زندگانی و دوران حیات بزرگان، ثمرات و فواید بسیار داشته و به علل و اسباب توفیقات
علمی و فرهنگی آنها پی میبریم. بیتردید نقش شخصیتهای تاثیرگذار دینی، علمی و تاریخی،
در حیات فرهنگی و اجتماعی امروز ما مهم و قابل توجه است و شناختن ابعاد زندگی آنان
میتواند سرفصل بسیاری از پژوهشهای عمیق در حوزههای مختلف برای امروز ما باشد.
گرامیداشت یاد و خاطرۀ آنان، که از گرانبه اترین میراث فرهنگی و معنوی این مرز و بوم و
مکتب پرافتخار تشیع میباشند، روشنای راه ما در آینده نیز خواهد بود. یکی از افراد برجسته و
تاثیرگذار بر فرهنگ و تمدن ایران اسلامی، امیرکبیر است. وی در دورۀ ناصرالدین شاه قاجار
میزیسته است. میرزا محمدتقیخان فراهانی ( ١١٨۶ خورشیدی، اراک – ٢٠ دی ١٢٣٠ ، کاشان)
مشهور به امیرکبیر، نخستین صدراعظم ایران در زمان ناصرالدینشاه قاجار از ٢٨ مهر ١٢٢٧
خورشیدی تا ٢٢ آبان ١٢٣٠ خورشیدی بود.
دربارۀ امیرکبیر و خدمات و اصلاحات وی مطالب بسیاری نگاشته شده است و تکرار و بررسی
آنها فایدۀ چندانی ندارد. یکی از مسائل و سوالات مربوط به امیرکبیر، کیفیت و کمیت رابطۀ وی
با روحانیون زمان خویش است و میزان اهتمام امیرکبیر به دین و احکام دینی. در این نوشتار، به
رابطۀ امیرکبیر و یکی از روحانیون سرشناس زمان وی، شیخ عبدالحسین تهرانی، پرداخته شده
است. با مورد پژوهی کیفیت ارتباط این دو شخصیت بهوضوح دانسته میشود که امیرکبیر به
روحانیت اصیل اعتقاد و ارادت داشته و برای تبلیغ و ترویج دین اسلام، اهتمام داشته است. در
پژوهش حاضر، روش گردآوری اطلاعات کتابخانهای و میدانی و از شیوۀ تبیینی تحلیلی در
پردازش اطلاعات استفاده شده است. بنابراین، در بهدست آوردن اطلاعات این مقاله، از تاریخ
مکتوب و تاریخ شفاهی استفاده شده است. در این مقاله، 8 سند (در قالب تصویر، وقفنامه، و...)
آورده شده است.
خلاصه ماشینی:
در کتاب «زندگاني ميرزا تقيخان اميرکبيـر» دربـار̥a کيفيـت آشـنايي اميرکبيـر و شـيخ عبدالحسـين تهراني و تنگ دستي و قناعت شيخ عبدالحسين تهراني چنين آمده است : «جناب اجل آقاي حاج سيدنصرالله اخوي مدظله حکايت مينمود شنيده ام که چـون شـيخ عبدالحسـين از عتبات عاليات پس از تحصيل علوم دينيه به تهـران بازگشـت فرمـود بـه درجـه اي گرفتـار ضـيق معاش بود که يک اتاق مستطيل واقع در طبقه فوقاني از خانه گذر بين الحرمين اجاره کرده و نصف آن را پرده کشيده و عيال خود را در پشت پرده منزل داده و ما بقي اتاق را حصيري افکنده و خـود مينشست و به جز چند جلد کتاب شيئي زائد که بهايي داشـته باشـد در آنجـا ديـده نميشـد و متـدرجا مبلغي به اهالي بازار از بقال و عطار و امثالها مقروض شده و راه فرجـي از هـيچ طرفـي بـراي او مرئي نبود تا آنکه بعضي از دوستان موقع ملاقات و اطلاع بـر چگـونگي حـالات او صلاح انديشـي نموده اظهار داشتند که سبب عسرت و ضيق معاش شما از گوشه گيري و عدم مراوده با خلـق اسـت که احدي مطلـع بـر مراتـب علـم و دانـش شـما نشـده و از ديانـت و امانـت و زهـد جنابعـالي آگـاهي نيافته اند بهتـر آنسـت کـه بـا مـردم خاصـه علمـا آميـزش نمـوده و مقـداري از فضـائل خـويش را در مذاکرات علميه بروز دهيد.