خلاصه ماشینی:
"آدم فرو میماند که وقتی همه ماشینهای مدل بالا سوار میشوند،پس این همه قیل و قال بر سر از رده خارج کردن ماشینهای فرسوده چیست؟ شخصیتها پر شور،برونگرا و پررو در نمایش دادن احساسات و پرحرفاند و تند و روان و اغلب دانشگاهی صحبت میکنند،مگر آنکه خلاف آن ثابت شود یعنی کارگردان به عمد و از روی تصنع به یک نفر حال منزوی و کم حرف و در واقع عقب مانده یا بیقید با لحن چاله میدانی بدهد.
طرح نوع مشکلاتی که گفته شد به گونهای است که اغلب راهحلهای فردی دارند اما آیا مشکلات فقط اینهاست؟اقتصاد زدودگی در بیشتر سریاها مشهود است و اگر هم وجود دارد،به سادهترین (به تصویر صفحه مراجعه شود) سینمای حاشیه همواره از گوشهها و زوایا تصویر میگیرد،بدون آنکه حتی در همان جاها خود را با چیزی درگیر کند.
جالب آنکه در همه فیلمها و سریالهای خارجی-بخصوص آنها که به دوران ابتدای صنعتی شدن باز میگردند-حتی در رفتار خشنترین شخصیتها رگههایی از اعتقاد یا التزام به مذهب مشاهده میشود؛از انجیلهای دزدهای دریایی گرفته تا دعای قبل از غذا خوردن و به کلیسا رفتن و مراسم تدفین با کشیش که حتی در معاصرترین فیلمهای آنها بیهیچ تصنعی دیده میشود،حال آنکه در ساختههای ما گاه تنها وصیت یک پیرمرد دم مرگ آن است که بلافاصله بعد از مرگش،چند نان سنگژک بگیرند و با بستنی سنتی دور هم تناول کنند!)شبکه پنج(دیگر حتی نخواهید دید که یک نفر سر قبر مردهاش بنشیند و بجای شعر خواندن و درد دل کردن،مثل آدمیزاد فاتحه بخواند."