چکیده:
دانشکدة هنرهای زیبا از زمان تأسیسْ تحولات مختلفی را به لحاظ ساختار آموزشی و جریانهای فکری تجربه کرده است. نگارنده در این مقاله به مقایسة تطبیقی دو دورة ابتدایی (بدو تأسیس تا سال 1348 و از آن سال تا انقلاب فرهنگی) میپردازد. سؤالات تحقیق این موارد هستند: بنیاد اولیة آموزش معماری در هر دوره بر چه اصولی نهاده شده است؟ در هر دوره چه شیوهای برای آموزش وجود داشته و ویژگیهای اصلی آن چه بوده است؟ روش تحقیق بهکاررفته در این مقاله در مطالعة اولیه از نوع تفسیریـ تاریخی است و در پی آن بهمنظور تحلیل نتایج از مقایسة تطبیقی بهره برده شده است.مقایسة تطبیقی این دو دوره بر اساس بررسی مقولة رویکردهای عمومی آموزشی، مقولات محتوایی شامل مقدمات، دروس عملی طراحی، دروس نظری، پروژة پایانی، مقولات رویهای شامل آتلیهها، استادان، و قضاوت پروژهها، و شاخصههای آنها صورت گرفته است. بر اساس این مقایسه، نقاط قوت و ضعف دو دوره استنباط گردیدهاند. به نظر میرسد از اصلیترین آسیبهای دورة اول، در عین برخورداری از نقاط قوت قابلتوجه ساختاری، آسیب محتوایی مرتبط با بهرهگیری از الگویی غیربومی و انطباقنیافته با هویت و فرهنگ ایرانی است. همجنین اصلیترین آسیب دورة دوم، در عین برخورداری از نقاط قوت قابلتوجه محتوایی، آسیب ساختاری ناشی از فقدان تعریف یک سیستم منسجم و نظاممند برای آموزش معماری است. پیشنهاد در این پژوهش، برگرفتن ویژگیهای اثرگذار ساختاری از دورة اول و انطباق آن با ضرورتهای محتوایی مطروحه در دورة دوم است، بهگونهایکه انطباق مناسبی بین این دو حوزه شکل گیرد.
Ever since its initiation, the Faculty of Fine Arts has undergone a variety of transformations in terms of both the educational structure and the underlying thoughts. The present paper compares the system in periods before and after 1967 up to the Cultural Revolution. The main question of this research is: ‘what was the fundamental principles and educational methods of each period?’ The research method is interpretative-historical, followed by a comparative analysis.The comparison is based on general educational approaches, contents including induction, design, theories and the final project, and procedures including those concerning studios, lecturers and assessments. It appears that whilst enjoying many strengths, the first period has suffered crucial flaws such as those of ungrounded content with little connection with the country’s local, historical and national characteristics. Similarly, the second period has enjoyed its own strengths and suffered damages caused by the lack of an integrated, disciplined educational system. The research proposes, therefore, to appropriately adopt features of the first period and adjust it with the content-related necessities of the second.