خلاصه ماشینی:
"که ما با هنرمندانی مواجه شویم که اینها دچار این تفکیکها در ذهنشان نشویم؛مثلا یکی میگوید اگر امام فرمودند جنگ فقر و غنا مقام رهبری هم فرمودند مبارزه با تهاجم جلال تربیتش مشخص بود و راهش را رفته بود، ولی درلحظهای که تئوری چپ روشنفکری به بنبست میرسد، جلال در جلسهای با آقای فردید آشنا میشود و چون آدم پراتیکی بود و عملگرا اقتباس خودش را میکند و"غربزدگی"را طرح میکند.
بعد از رنسانس وقتی این واقع پیشآمد ما با یک خردستیزی و عقلستیزی در دوران رمانتیکها روبهرو میشویم و رمانیستها شورشهایی را علیه کلاسیسته انجام میدهند و احساسگرایی شدید میشود و بعضا از دین صحبت میکنند ولی خوب این هم دولت مستعجلی است که خیلی مورد توجه قرار نمیگیرد و مدرنیته با ماشین تکنیکیاش به پیش میرود و بشر موفق میشود به تکنولوژی آتشین دست پیدا کند و بعد دو جنگ پیدرپی اتفاق میافتد و جهان در فکر فرو میرود و روشنفکران و متفکران در این شرایط از نو به معنویت میاندیشند و میگویند دنیایی را هم که یه طرف آن آمدیم چیزهایی توانستهایم از آن به دست بیاوریم که سابقه نداشته است.
در واقع این بچههای آل احمدی و طرفدار شریعی تبدیل به ضد خودشان شدند و به اینجا رسیدند که نه!اینها حرفهای کهنه است و ناشی از قبض و بسط تاریخی است و حتی هسته دین را هم تابع تجربه تاریخی قرار دادند،درحالیکه قدما دستکم حرمت دین را نگه میداشتند و نمیگفتند دین تابع من و شماست."