چکیده:
با کنارنهادن علمشناسی پوزیتیویستی، نقش دادههای غیرتجربی در علوم تجربی، محل توجه واقع شد. امروزه میدانیم که دانش تجربی بر اصول و مبانی معرفتشناختی، هستیشناختی و ارزششناختی استوار است که در شکلگیری و تحولات علم نقش بسزایی دارند. بنا بر تلقی مشهور، علم جدید در تقابل با علم قدیم قرار دارد و طبعا هر یک پیشفرضهای متفاوتی دارند. این مقاله ابتدا پیشفرضهای علم قدیم و جدید را بررسی تطبیقی میکند و تقابل آنها را در برخی مواضع نشان میدهد. سپس بر اساس آثار استاد مطهری به داوری در این باب مینشیند و نشان میدهد که نقص مشترک این مولفهها، افراط و تفریطهای آنها است که میتواند آسیبهای بزرگی به جامعه وارد کند. برای پرهیز از این یکسونگریها، بهترین راه، بهرهمندی از تعالیم جامع اسلام است؛ چنانکه نقش آموزههای اسلام در پیشرفت طبیعتشناسی و شکلگیری علم جدید انکارناپذیر است. بدین روی، کوشیدهایم اندیشه استاد مطهری مدخلی برای دستیابی به پیشفرضها و مبانی مطلوب علم بر اساس آموزههای اسلام قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
براي پرهيز از اين يک سونگريها، بهترين راه ، بهره مندي از تعاليم جامع اسلام است ؛ چنان که نقش آموزه هاي اسلام در پيشرفت طبيعت شناسي و شکل گيري علم جديد انکارناپذير * دانشپژوه دکتري حکمت متعاليه ، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره ) mr.
خداي رخنه پوش مبتني بر اصلي غيرعلمي است که بايد آن را از مؤلفه هاي جهان بيني علم جديد دانست و آن اصل عبارت است از اينکه باور به تأثير خداوند در عالم طبيعت و دست و پا کردن نقشي براي آفريننده عالم در تبيين علمي پديده ها، فقط ناشي از جهل به علل و اسباب مادي است .
چنان که در دو نقد اخير ملاحظه شد، پيش فرض هاي علم قديم و جديد در يکي از مهم ترين نيازهاي بشر، يعني ايجاد تعادل بين زندگي دنيوي و اخروي ، ناتوان بود و اين کاستي بر فضاي علم و دانش نيز تأثير منفي گذاشت .
در اين زمينه نکاتي شايان توجه است که در اينجا با استفاده از آثار استاد مطهري فقط سه مطلب را متذکر ميشويم که به نظر ميرسد در تلاش براي دست يابي به مباني و پيش فرض هاي مطلوب علم و اجتناب از تکرار تجارب تلخ گذشته ، مفيد است .
نقد دوگانۀ غايت نگري يا غايت گريضي از جمله تقابل هاي افراطي در پيش فرض هاي علم جديد و قديم ، موضع آنها در قبال نگاه غايي به پديده هاي جهان طبيعت در فضاي علمي است .