چکیده:
بهائیان مدّعی هستند که تقیّه در
بهائیّت جایز نیست و حرام است
و آن را مشابه تزویر و دروغ م یدانند.
باای نحال بررسی مدارک مختلف
نشان میدهد که رهبران و بزرگان
بهائی به این کار معتقد بودند و دستور
به آن می دادند، ولی از زمان رهبری
شوقی چنین کاری ممنوع شد.
کامران اقبال، مدیر بازنشسته بخش
تاریخ اسلامی خاورمیانه دانشگاه
بوخوم آلمان، مقالۀ جالبی را در این
زمینه منتشر کرده و مدارک مهمی را
در این موضوع از منابع بهائی ارائه
کرده است. یکی از بهائیان نقدی بر
آن نوشته و دکتر اقبال نیز به آن پاسخ
داده است. در این مقاله به بررسی
مقالۀ اقبال و پاسخ او پرداخته شده
است.
یدعی البهايیون ان التقیه غیرجايزه فی البهايیه بل محرمه ومشابهه للتزویر والکذب. ومع هذا فانه
یظهر لنا من خلال دراسه وثايق مختلفه ان زعماء البهايیه وکبار البهاي یین کانوا یومنون بهذا العمل
ویامرون به، ولکن منذ زمن زعامه شوقی تم حظر هذا العمل.و نشر کامران اقبال، المدیر المتقاعد
لقسم التاریخ الاسلامی للشرق الاوسط فی جامعه بوخوم الالمانیه، مقالا مدهشا فی هذا المجال
عرض فیه وثايق مهمه لهذا الموضوع فی مصادر البهايیه. وقد اورد احد البهاي یین نقدا علیه ورد
علیه الدکتور اقبال ایضا.وتشتمل هذه المقاله علی دراسه لمقاله اقبال و الرد علیها.
The Baha’is claim that Taqiyya (Dissimulation) is forbidden in the Baha’i Faith, and they
considers it to be a kind of hypocrisy and lying. However, examination of various documents
shows that Baha’i leaders and elders believed in and commanded it, but it has been
banned during the Shoghi's leadership.
Kamran Iqbal, retired director of the Department of Middle East and Islamic History of
the University of Bochum, Germany, has published an interesting article on this subject
and provided important evidences from Baha'i sources. One Baha'i wrote a critique about
it, and Dr. Iqbal responded to him. Here Iqbal’s article and his answer are reviewed.
خلاصه ماشینی:
اقبال آنگاه به سراغ تاریخ میرود و میگوید: «بحث ما نشان خواهد داد که تقیه و ستر و کتمان، گاهی نیز تحت عنوان حکمت، در دوران شخصیتهای بنیادین بابی و بهائی، یعنی سیدعلیمحمد باب، میرزا حسینعلی نوری بهاءالله و عباسافندی عبدالبهاء، نزد بابیان و بهائیان معمول و متداول بوده و رواج فوقالعاده زیاد داشته است.
سپهر منوچهری با استناد به مراجع معتبر بهائی مثل ظهورالحق فاضل مازندرانی و کشفالغطای میرزا ابوالفضل و میرزا مهدی گلپایگانی، دهها مثال برای رواج بلاقیدوشرط تقیه در میان بابیان و بهائیان میآورد، لیکن دستور آن را به باب منحصر میسازد و امر به تقیه نزد بهاءالله و عبدالبهاء را نادیده میگیرد!14 به قول میرزا ابوالفضل گلپایگانی (خطاب به شاهزاده کامران میرزا، که نقشه قتلعام بابیان تهران را در سر میپروراند) بسیاری از بهائیان عقیده خود را به نوعی کتمان میکنند که اعضای عائلهشان از حال همدیگر خبر ندارند و شناختن آنها با سلامت و ملایمت، برای دولت، ممکن نیست.
با همه این دلایل قطعی و بیحدوحصر، که از حوصله بحث ما خارجاند، حتی مورخانی که درباره تقیه در امر بهائی پژوهش کرده و نوشتهاند و خود مثالهای فراوانی درباره رواج تقیه در میان بابیان و بهائیان آوردهاند، میگویند که تقیه از عهد بهاءالله به بعد نهی شده است!
47 کتمان عقیده نزد پیروان بهاءالله از بدو دعوت او رواج داشته و باوجود اینکه بیتالعدل نیز در یکی از نامههایش برای اولین بار در سال 2007 تأیید میکند که تقیه در بهائیت در دورههای متعدد و به نسبتهای مختلف رواج داشته است،48 این مسأله در ادبیات بهائی هنوز مسکوت و نزد بهائیان عموماً پنهان و نامعلوم مانده است.