چکیده:
ازدواج، نهادی ماندگار و پویاست که نقشی قابلتوجه و انکارناپذیر در توسعه و تکامل جوامع بشری داشته است. تاریخ، بیانگر الگوهایی بسیار متنوع از ازدواج در ادوار مختلف است. بحثهای تاریخی و تحولات ازدواج، زمینهساز تفاوت رویکردهای فیلسوفان اخلاق به مسئلۀ ازدواج میباشد. در دوران معاصر برخی فیلسوفان در مخالفت با اخلاقی بودن ازدواج، استدلالهای مختلفی اقامه کردهاند. دن مولر ازدواج را مشروط به عشق میداند و معتقد است اینکه زوجین قول میدهند که به یکدیگر عشق بورزند، تعهد و قول دادن به چیزی خارج از ارادۀ انسان است. او پس از تبیین شیوههای مختلف پیمان ازدواج، استدلال میکند که هیچ یک از پیمانهای ازدواج ماندگار نیستند و اغلب آنها شکست خورده و به طلاق ختم میشوند، در نتیجه، ازدواج عملی غیراخلاقی و نادرست است. در این مقاله، استدلال مولر به روش تحلیل عقلی نقد و بررسی میشود. اشکالات متعددی به استدلال مولر وارد است از جمله؛ ارادی و اختیاری بودن زمینههای بروز احساسات، نادیده گرفتن ارزش روزهای خوش زندگی افراد متأهل، ضروری نبودن عشق برای ازدواج در ادوار مختلف و بومی بودن استدلال. همچنین نویسندگان تعریفی از عشق بر اساس فضائل اخلاقی ارائه میکنند که بر اساس آن، عشق در واقع عشق به فضایل و خوبیها است و زمانی از بین میرود که معشوق، خوبیها و فضایل خود را از دست بدهد. در نتیجه، استمرار عشق منوط به آن است که زوجین، خوبیها و کمالات خود را تقویت کنند. بنابراین شرط ازدواج، رشد فضایل اخلاقی و تکریم متقابل زوجین است.
خلاصه ماشینی:
مردم در کلیسا یا هر جای دیگری چنین قولی را میدهند و خود را متعهد به عمل کردن به آن میکنند (Wilson, 1989: 557) پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که در واقع، افراد هنگام ازدواج به چه چیزی قول میدهند؟ آنان با قول دادن خود را متعهد به چه امری میکنند؟ تا چه زمانی باید به قول ازدواج پایبند بمانند؟ آیا قول میدهند که تا زمان مرگ با هم بمانند و رابطهشان را حفظ کنند؟ آیا لازمۀ حفظ رابطۀ میان زوجین وجود احساسات و عشقورزی متقابل است؟ آیا به چیزی غیر از عشق قول میدهند؟ در پاسخ به این پرسشها، گزینههای مختلفی از سوی نظریهپردازان ازدواج مطرح شده است.
(Moller, 2003: 79-91) دن مولر صورتبندی منطقی استدلال خود علیه ازدواج را چنین تقریر میکند: اکثر ما دورنمای ازدواج را فقدان عشق دو طرفه همراه با چیزهایی شبیه وحشت و ترس یا دست کم ناسازگاری و انزجار میبینیم؛ عشق دوطرفهای که در آغاز ازدواج میان ما و همسرمان به وجود میآید، به احتمال زیاد کمرنگ میشود و رو به افول میرود؛ در نتیجه، هنگامی که ازدواج میکنیم، خودمان را در معرض ازدواجی بدون عشق، از نوعی که میدانیم نامطلوب است، قرار میدهیم ازاینرو ازدواج اشتباه است.
زوجین هنگام ازدواج متعهد میشوند مسئولیت حفظ الگوهای رفتاری و اندیشههایشان را بر عهده بگیرند تا احساساتشان را پرورش داده و عشق میان خود را تقویت کنند (Ibid: 66) به بیان دیگر، اگرچه کنترل احساسات به طور کامل در اختیار ما نیست و به این معنا احساسات کاملاً ارادی و اختیاری نیستند، اما نحوۀ رفتار ما در چگونگی بروز و ظهور احساساتمان اثرگذار است.