چکیده:
چکیدهماهیت علم با پژوهش عجین است و بنیان پژوهش بر مسأله استوار است. مسأله رکن اساسی علم است و در این قلمرو معرفتی، مسألهیابی مهمترین فعالیت بهشمار میرود. این گزارهها، مفروضاتی هستند که مقاله حاضر بر پایه آنها قوام یافته است. این مقاله از جنس مباحثات و ملاحظات نظری است و بنابراین فاقد کارپایه تجربی و مشاهدات برآمده از آن است. در این پژوهش تلاش شده است تا با اتکاء به آموزههای فلسفه علم، جایگاه مسأله در پژوهشهای علوم اجتماعی و اقتضائات دانشیِ مسألهیابی مورد مطالعه قرار بگیرد. از اینرو، چیستی مسأله و اهمیت آن در پژوهشهای اجتماعی مورد توجه واقع شده است. این که مسألهها نقطه آغاز و انجام جستجوی حقیقت علمی هستند و در عرصه شناختی، مسألهیابی بر حل مسأله اولویت دارد. از سوی دیگر به گستردگی و پیچیدگی مسائل اجتماعی و عرصه رخداد آنها، تاریخی بودنشان و همچنین ناپایداری شناخت و دلایل آن اشاره شده است. در ادامه به شیوه مستدل، پارهای از ملاحظات و ضرورتهای دانشیِ انجام پژوهش اجتماعی برشمرده شدهاند که برای حرکت در مسیر دانشِ زنده و پویا ضروری و الزامی هستند. در میان این ملاحظات، مفروضات معرفتشناختی، هستیشناختی و روششناختی جایگاه ویژهای دارند، چرا که منطق و موضع پژوهشگر را در قبال دستگاه استدلالی پژوهش تعیین میکنند.
AbstractThe nature of science is intertwined with research and the research is based on the problem. Problem is the basic pillar of science and in this field of knowledge, problem finding is the most important activity. These propositions are the assumptions on which the present article is based. This article is a discussion of theoretical considerations and therefore, it lacks empirical evidence and observations derived from it. In this research, an attempt has been made to study the status of the problem in social science research and the knowledge requirements of problem finding based on the teaching of philosophy of science. Hence, the nature of the problem and its importance have been considered in social research. That problems are the beginning and the end of the search for scientific truth, and in the cognitive realm, problem finding takes precedence over problem solving. On the other hand, the extent and complexity of social problems and the context of their occurrence, their historical nature and the instability of cognition and its reasons have been discussed. In the following, some of the cognitive considerations and necessities of doing social research have been introduced in a reasoned manner, which are necessary to move in the direction of living and dynamic knowledge. Among these considerations, epistemological, ontological and methodological assumptions have a special status, because they determine the logic and position of the researcher towards the research reasoning system.
خلاصه ماشینی:
ازاین رو، علوم اجتماعی در وضعیت کنونی، میراث دار معارفی است که مبادی چندگانه دارند که درعین حال ، هر یک از آنان در گذار بیش از شش یا هفت دهه [و در حیطه های مطالعاتی همچون مطالعات فرهنگی، مطالعات زنان ، مطالعات جوانان در حدود سه دهه و کمتر]، تغییرات درونی خود را طی کرده و پیامدهایی برای این عرصه دانشی به ارمغان آورده اند.
مسئله و اهمیت آن در پژوهش های اجتماعی مسئله نقطه آغاز است :«سرآغاز علم مسئله ها هستند»(پوپر، ١٣٨٤: ١٥٨)، اما مسئله از کجا برمیخیزد؟ منشأ یا خاستگاه مسئله کجاست ؟ بزرگان علم ، برای این پرسش پاسخ روشنی داده اند؛ «مسئله ها از شک در بنیادها پدید میآیند» (وبر، ١٣٩٧: ٢٨).
جستجوی حقیقت : اگر وظیفه علوم اجتماعی را تحلیل و تفسیر واقعیت ها بدانیم ، آنگاه پژوهش اجتماعی «اگر میخواهد از خصوصیت علمی بودن برخوردار باشد، باید ١- در این باره ، کافیست برای نمونه به هر جریان رسانه ای مرتبط با آسیب های اجتماعی رجوع کرد که با فاصله زمانی اندکی، مرجع پدید آمدن تعداد قابل توجهی از پژوهش های دانشگاهی شده اند.
حال اگر پژوهشگر اجتماعی میخواهد در چارچوب علم حرکتی کند و وظیفه خود را به انجام رساند میبایست بر این نکته واقف باشد که «علم فقط با پرده برداشتن از مسائل واقعی و حل آن ها میتواند استقرار یابد و روش های خود را توسعه دهد» (وبر، ١٣٩٧: ١٧٦).
برای انجام پژوهش اجتماعی حرفه ای، روزآمدی ضرورت اجتناب ناپذیر است ، پژوهشگر باید در متن روزگار خود قرار داشته باشد و این یکی از 1.