چکیده:
هدف اصلی از مقاله حاضر بررسی عوامل موثر در ایجاد پدیده کودکان خیابانی و پاسخگویی به نیازها و مشکلات آنها میباشد. تحقیقات فراوانی وجود دارند که نشان میدهد نحوه رفتار والدین با فرزندان خود پیامدهای عمیق و درازمدت بر زندگی عاطفی آنها به جای میگذارند و به تازگی دادههای دقیقی به دست آمدهاند که نشان میدهند کودک در صورتی که دارای والدین برخوردار از هوش هیجانی بالا باشد برای او بی نهایت سودمند خواهد بود، چرا که شکلگیری اجزای هوش هیجانی در سالهای اولیه زندگی کودک انجام میگیرد. در نتیجه کودکان هم از نحوه فرزندپروری والدین که از جهت عاطفی بیتجربه هستند صدمه میبینند و هم از انعطاف پذیری سنتهای مذهبی و فرهنگی حاکم بر جامعه. بدین شکل است که یکی از علل خیابانی شدن و به انحراف کشیده شدن کودکان توجه نکردن والدین و مربیان و هم چنین جامعه به هوش هیجانی یعنی همان احساسات و عواطف آنها و برخوردار نبودن والدین از یک شیوه فرزندپروری آگاهانه است. نتایج این تحقیق نشان میدهد که اولا والدین، مربیان و حتی جامعه بایست در مسیر بالا بردن سطح هوش هیجانی کودکان گام بردارند که همان توجه به احساسات و عواطف، و نیز تعادل برقرار کردن بین احساسات و منطق به طوری که آنها را به حداکثر خوشبختی برساند، میباشد و ثانیا از خیابانی شدن و به انحراف کشیده شدن کودکان از طریق پرورش صحیح هوش هیجانی آنها جلوگیری به عمل آورند.
خلاصه ماشینی:
نكته مثبت درباره هوش هيجاني آن است كه همه آنها تقريبا آموختني هستند و اگر هرچه زودتر براي ياد دادن مسئوليتهاي هيجاني مناسب به بچهها اقدام كنيم اين مسئوليتها بيشتر جزئي از شخصيت آنها ميشود و در رشد و بهبود شخصيت بچهها كمك ميكند و از راه تقويت هوش هيجاني به وسيله شناخت احساسات آنها و یادآوری این که آنها قادرند هنگام واکنش به احساسات دیگران و هنگام ابراز احساسات دست به انتخاب بزنند، هوش هيجاني وشخصيت نوشكفته آنها را تقويت و بهتر ميكند و در واقع هوش هيجاني نوعي از هوش درون فردي است كه افراد با دريافتن و كشف اين مهارت در خود به موفقيتهايي نائل ميشوند (هين، ترجمه كوچك انتظار و موسوي شوشتري، 1386).
کودکان خیابانی به علت فقر عاطفی و کمبود هایی که در رشد عاطفی و اجتماعی دارند از بلوغ عاطفی و اجتماعی مناسبی برخوردار نیستند، لذا هوش هیجانی کودکان خیابانی به دلیل کمبود محبت والدین و خانواده و هم چنین کمبود توجه جامعه نسبت به آنها، کمتر از کودکان عادی است که این خود می تواند عاملی برای به انحراف کشیده شدن و بزهکار شدن آنها باشد.
ازاینرو، در این پژوهش سعی بر آن است که تاثیر جو و اعتماد سازمانی بر تعهد سازمانی با توجه به نقش میانجی انگیزش شغلی مورد بررسی قرار گیرد.
بهرامی و صریحی اسفستانی (1394) در پژوهشی به بررسی ارتباط بین اعتماد سازمانی، حمایت سازمانی ادراک شده و تعهد سازمانی پرداختند؛ جامعه آماری این تحقیق، کارکنان ستادی معاونت نظارت مالی و خزانهداری کل کشور در وزارت امور اقتصادی و دارایی است که مجموعاً 175 نفر بود؛ که از روش تصادفی طبقهای استفاده شده و از این جامعه، نمونه مورد نظر از طریق فرمول کوکران، 120 نفر بهدست آمد.