خلاصه ماشینی:
"این نمایش که با همکاری مشترک جان کانی، وینسون انتشونا و آثول فوگارد تولید شده است استعارهای است از اختناق سیاسی سیاهپوستان در آفریقای جنوبی تحت شرایط آپارتاید.
در این نقطه از نمایش یاوهسراییهای کاراکترها خسته کننده میشود،و در نهایت یک مداخله دلپذیر از سوی ربکار،که بدون اینکه برای مارتا شناخته شده باشد هر روزه آمده است تا به پدرش بگوید که زندگی مادرش را تباه کرده است -صورت میگیرد.
اما"رنجها و شادکامیها"اولین بخش از یک سهگانه نمایشی است و من امیدوارم که فوگارد بیش از این قادر خواهد بود عمق درد خود را بشناسد و آنرا از زیر خاک بیرون بکشد.
دیدگاههای افریکانرها در تقابل اگزیستانسیالیسم لورن کروگر بحث میکند که کار فوگار در بین سالهای 1961 و 1969،از نظر احساسی و لفظی بودن،بخشی از سنت دراماتیک افریکانرها است که همدردی را به سوی خود میخواند بدون اینکه مستقیما عوامل اجتماعی را که این رنج را به وجود آوردهاند نشان دهد.
هرچند این نمایش از نظر دراماتیک جذابیت خاصی ندارد به عنوان یک قطعه خندهدار به نظر میرسد و شخص مجبور است آن تعهد پرشور و پرانرژی را که با این نمایش برای اولین بار به اجرا درآمده بود در ذهن تجسم کند تا دامنه موفقیت آنرا درک کند.
این نمایش براساس یک اتفاق واقعی از زندگی فوگارد بنا شده است که او به عنوان یک مرد سیاهپوست که برای مادرش کار میکرده و دوست او بود،تف میکند.
به نظر میرسد که گویا او از نقش خود به عنوان نویسنده آگاه شده است-گویی او سعی دارد به این نقش،به تجربیاتش و فرایند نوشتن عینیت ببخشد و آن را روشنفکرانه کند."