نویسنده: هانری گوییه؛
مترجم: مهیمنی، مازیار؛
آذر و دی 1382 - شماره 70 و 71 (8 صفحه - از 70 تا 77)

""13 "دختر مینوس Minos و پاسیفائه Pasiphae حتی پیش از آنکه در برابر انون OEnon به سودای خود اعتراف کند،برجنون شیطانی آن اذعان دارد: کجایم من خرد باخته؟و چه گفتهام؟ امیال و روانام را،سرگردان،کجا رها کردم؟ عقل از کف دادهام:خدایان توان به کار گرفتناش را از من ربودهاند13 چگونه ممکن گشت که "خودآگاهی کامل عیار"اتللو- My perfect soul 15-بازیچهء دروغهای یاگو شود؟صحنهء سوم از پردهء سوم، صحنهء ستایشانگیز،را بار دیگر بخوانیم: اینجا با نوعی گروش به بدی رو به روییم: یاگو، بنگر که من به نفسی،عشق دیوانهام را در باد میافکنم... 20این بیشک محدود ساختن تراژیک است به معمولیترین صورتهایی که استعلا، برای اعلام حضور خویش،به خود میگیرد:اما تجربهء"آرامش تراژیک"و مسئلهء"تراژدی شاد پایان"به ما نشان میدهند که باید حضور دائمی تراژیک را در آن چیزی بجوئیم که همواره در همهء تراژدیها وجود دارد؛ و این چیزی نیست مگر صرف حضور یک استعلا،استعلایی از هر نوع،با هر نوع تظاهراتی که حضورش میتواند به همراه داشته باشد. این سئوال پیش میآید که آیا واژهء"گناه"سبب نمیشود تا ابسورد از حوزهء"بیمعنایی"به حیطهء "مرموز بودن"بلغزد و بدین ترتیب،ما بیشتر با معنایی مطلقا پنهان مواجه باشیم تا با غیاب مطلق معنا؟در این حال،نوعی تراژیک وابسته به ابسورد مجال ظهور مییابد،این بار،اما،به مدد استعلایی بینام و گنگ:تراژیک از آن چیزی سربرمیآورد که ابسورد را تهدید میکند و در فراسوی ابسورد است. از سوی دیگر،آیا میتوان پنداشت که تراژدی اگر مذهبی نباشد، دیگر تراژیک نیست؟برای پاسخ دادن به این پرسش،فیلسوف تئاتر باید امر مذهبی را بشناسد،و چیستی این امر را فلسفهء تئاتر به هیچ رو نمیتواند بر او آشکار کند:پس پرسش دربارهء جوهره ما را ملزم به پژوهشی میکند که در حوزهای دیگر جای میگیرد و ناشی است از تعمقی در باب انسان، انسانی که نمیتوان به فعالیتهای دراماتیک خود محدودش ساخت."
- دریافت فایل ارجاع :
(پژوهیار,
,
,
)