چکیده:
آثار ادبی را با رویکردهای متنوّعی میتوان بررسی نمود که فرمالیسم یکی از این رویکردهاست و در آن مبحث آشناییزدایی مطرح میشود. آشناییزدایی با نگاهی ادبی به یک متن یا شعر مینگرد و شاخصهها و عناصر مؤثّر در بافت کلام را که سبب امتیاز و برجسته شدن یک اثر ادبی نسبت به دیگر آثار میشود؛ بررسی میکند. مثنوی 'وامق و عذرا'ی عنصری از منظومههای زیبا و معروف غنایی به شمار میآید که نظیرههای بسیاری از آن ساخته شده است. یکی از این نظیرهها اثر خواجه شعیب جوشقانی شاعر برجستۀ عصر صفوی است، دورهای که در آن منظومهسرایی و داستانپردازی به ویژه نظیرهپردازی رونق دارد. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از شیوۀ مطالعات کتابخانهای انجام شده است و هدف آن، دست یافتن به عواملی است که سبب برجسته شدن این منظومه میشود. نتیجۀ بررسیها نشان میدهد که آشناييزدايي و خلّاقيّت در سطوح مختلف منظومۀ خواجه شعیب دیده میشود و این شاعر خوش قریحۀ دربار شاه عبّاس صفوی با استفاده از هنجارگریزی (قاعدهکاهی) و هنجارافزایی (قاعدهافزایی) اشعارش را زیبا و تأثیرگذار نموده است.
Literary works can be examined with various approaches, of which formalism is one, and in which the issue of defamiliarization is raised. De-familiarization looks at a text or poem from a literary point of view and the characteristics and effective elements in the context of the word that make a literary work stand out and stand out from other works; look into it. Masnavi "Wameq and Azra" is an element of beautiful and famous lyrical poems from which many similarities have been made. One of these theories is the work of Khajeh Shoaib Joshaghani, the prominent poet of the Safavid era, a period in which poetry and storytelling, especially theorizing, flourished. This research has been done in a descriptive-analytical method using the method of library studies and its purpose is to obtain the factors that make this system stand out. The results of studies show that unfamiliarity and creativity can be seen in different levels of Khajeh Shoaib's system and this eloquent poet of Shah Abbas Safavid court has made his poems beautiful and effective by using norm-breaking (normative) and norm-enhancing (norm-increasing).
خلاصه ماشینی:
١-١- پيشينه تحقيق هرچند درازدامني تأويل و ارجمندي مثنوي معنوي سبب پژوهش هاي بسيار شده ولي بررسي ما نشان مي دهد هيچ پژوهشي تاکنون ماهيت زبان گفتار و سخن نوشتار را در اثر اخير مولوي از نگاه هرمنوتيک پديدارشناسانه پل ريکور بررسي نکرده است .
اين همان کاري است که به نظر ريکور، همه به هنگام خواندن شعر يا متن ادبي با رويکردي ساختارگرايانه انجام مي دهيم و در آن زبان را به عنوان نظام نشانه ها و رمزگان به جاي ديسکورس نشانده از بين چهار سويۀ اصلي سخن (مؤلف ، خواننده ، مايه هاي معنايي و مصداق ) فقط ماهيّت منحصر به فرد معنا را در يک نظام بستاري مي جوييم .
يکي از ويژگي ها و گاه ضعف هاي نظري هاي ساختاري ، اهتمام و پافشاري پاي مردان اين نظريه بر چشم پوشي از نقش و کارکرد جنبه هاي زباني بيرون از متن در شکل گيري معنايي آن است (مکاريک ، ١٣٨٥: ١٧٨)، اّما چون سخن نوشتاري در هرمنوتيک ريکور، پديده اي صرفاً عيني نيست ، پس نمي توان به هنگام خوانش ، آن را به عناصر سازنده و تشکيل دهنده عيني اش تقليل داد و معناي کلي آن را جمع معناي ساختاري آن دانست .
او با تأکيد بر اين مسئله که توضيح زباني ساختارگرايان تمام تبيين و تأويل تأّملي مطرح در هرمنوتيک پديدارشناسي را هم پوشاني نمي کند، مي گويد معناي متن معناي جمله هاي درون آن نيست ، بلکه هر متن به دليل آنکه خزانۀ سخن نوشتاري است شايستگي آن را دارد که به صورت ريزوماتيک به محورهاي اصلي و فرعي گسترش يابد و بر رابطۀ جز و کل تأثير بگذارد.