چکیده:
جهانی شدن و جهانیسازی از مفاهیمی است که در دهه پایانی قرن بیستم تأثیر عمیقی بر بسیاری از جریانات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی داشته است. جهانی شدن بیانگر نوعی جهانبینی و اندیشیدن درباره جهان به عنوان یک منظومه کلان و به هم پیوسته است که میتواند چارچوب مفهومی برای تبیین واقعیتهای جاری جهان باشد. جهانی سازی نیز مفهومی همسو و مرتبط با جهانی شدن است. با این که در اسلام آموزههای - نظیر دعوت و تبلیغ جهانی و خلافت فراگیر اسلامی- وجود دارد که بیانگر جهانی بودن آن است، اما با نظریه متداول جهانیشدن و جهانیسازی در تضاد است. در این پژوهش نشان داده خواهد شد که نظریه جهانی شدن با قاعده فقهی «نفی سبیل» در تضاد است. قاعده نفی سبیل که به طور مشخص تن دادن به جهانی سازی و جهانی شدن را به نوعی مقدمه ایجاد سبیل و سلطه میداند. بررسی این قاعده فقهی و تضاد آن با جهانی سازی، محور بحث این نوشتار به روش توصیفی تحلیلی است.
Globalization is one of the concepts that has had a profound impact on many political, cultural, social and economic currents in the last decade of the twentieth century. Globalization expresses a kind of worldview and thinking about the world as a macro and interconnected system that can be a conceptual framework for explaining the current realities of the world. Globalization is also a concept related to globalization. Although there are teachings in Islam - such as universal invitation and propaganda and an all-encompassing Islamic caliphate - that indicate its universality, it contradicts the common theory of globalization and globalization. In this research, it will be shown that the theory of globalization is in contradiction with the jurisprudential rule of "denying the mustache". The mustache negation rule, which explicitly considers submission to globalization and globalization as a kind of prelude to mustache and domination. The study of this jurisprudential rule and its contradiction with globalization is the focus of this article in a descriptive-analytical method.
خلاصه ماشینی:
عده اي نيز بر اين باورند که از لحاظ منطقي بين اين دو مفهوم ، رابطه عموم و خصوص مطلق بر قرار است و جهاني سازي را بايد در بطن جهانيشدن در نظر گرفت ، زيرا جهانيسازي به جنبه فکري يک پديده و به مثابه يک مکتب تلقي ميشود و معمولا به معني «ساختن » است و به تحقق موضوع در قابل يک پروژه مدون و برنامه ريزي شده اشاره دارد.
در اهميت بحث از اين قاعده همين بس که اصول مهمي از قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران بر آن مبتني است ، در اصل ١٥٢ آمده است : سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران بر اساس نفي هر گونه سلطه جويي و سلطه پذيري، حفظ استقلال همه جانبه و تماميت ارضي کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت هاي سلطه گر و روابط صلح آميز متقابل 80 با دول غير محارب استوار است .
٤. پيامدهاي حقوقي جهانيشدن و قاعده نفي سبيل ؛ تحميل سلطه پيامدهاي جهانيشدن ، تنها منحصر در اقتصاد و فرهنگ و سياست نيست ، بلکه در حوزه حقوق نيز ميتواند داراي تبعات و اثرات مخربي باشد، به عنوان نمونه يکي از موضوعات مهم در اين زمينه الحاق کشورهاي اسلامي به ديوان بين المللي کيفري است .
به اين ترتيب روشن ميشود که اين موضوعات گوياي استيلاي مجامع ، سياسي، حقوقي، اقتصادي و فرهنگي و تکنولوژيکي جهان غرب با عنوان جهانيشدن و جهاني سازي است که در فقه و معارف اسلامي تشريعاً چنين سلطه اي نفي شده است .