خلاصه ماشینی:
"این الگو باید شامل بخشهای زیر باشد: 1-آگون:کشمکش بین رب النوع بهار و دشمنش(زمستان) 2-پاتوس:مرگ آیینی وجود مقدس 3-پیامآوری:گزارش این مرگ یا نشان دادن پیکر مرده 4-ترنوس یا مرثیهخوانی:سوگواری 5-آناگنوریسیس:شناخت خدای مرده 6-اپیفانی یا تئوفانی:رستاخیز و عروج او8 در سال 1927،پیکارد کمبریج،محقق بزرگ فرهنگ یونان باستان،در کتاب خود «دیتیرامب،تراژدی و کمدی»یک به یک عقاید csa را رد کرد.
«ویلیام ریگوی»در اینباره اظهار میدارد که نظریهء ازدواج مقدس بین خدای آسمان و الههء زمین،که در اولیس اتفاق میافتد، (به تصویر صفحه مراجعه شود) تنها بر پایهء نویسندگانی استوار است که در دوران مسیحیت زیستهاند و آنچه آنان تفسیر نمودهاند،دقیقا تطابق این پدیده با سنت زمان آنها است:«فلسفهای که هریسون بحث خود را بر پایه آن قرار داده است تا قبل از قرن دوم پس از میلاد نوشته نشده بود».
بنابراین این سوال به ذهن میآید که پیوند با«دیگری غایب»در نمایشی مانند«نیرنگهای اسکاپن»مولیر کجا است؟و سوالی متضاد:شمن چه کسی را سرگرم میکند و به چه دلیل؟شرکتکنندگان در آینی را یا بیمار را؟مشکلاتی از این قبیل همچنین در رابطه با مفهوم تاثیرگذاری پیش میآید:اگرچه این مفهوم برای هردو مقولهء آیین و تئاتر کاربرد دارد،معنای آن در هرکدام از حوزهها متفاوت است.
سوالی که در اینجا پیش میآید این است که چه جذابیتی در پیوند بین آیین و تئاتر وجود دارد؟مشخص است که در خلال این همه نظریه،و مشخصا نظریهء شکنر که خود سوال را نیز انکار میکند،چیزی دربارهء ریشهء رسانهء تئاتر،دریافت نشده که اشارهای به این ارتباط داشته باشد."