چکیده:
بهرغم تحولات مدرن در چند دهة گذشته، خرافهگرایی به مثابه سازهای اجتماعی همچنان در زندگی روزمرة برخی شهروندان حضور دارد و مبنای تصمیمگیری و کنشورزی است. شهر بندرعباس نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ ازاینرو هدف پژوهش حاضر مطالعة گرایش به خرافات و ارتباط آن با برخی پارامترهای اجتماعی است. روش بررسی این پژوهش پیمایش است و با بهرهگیری از ابزار پرسشنامه، دادههای تحقیق گردآوری شدهاند. برای تعیین حجم نمونه بر اساس جدول مورگان، چهارصد نفر از زنان هجده تا شصتسالة شهر بندرعباس به روش نمونهگیری تصادفی - طبقهای انتخاب شدهاند. طبق یافتههای پژوهش، میانگین گرایش به خرافات در حد متوسط به بالا (93/42 درصد) گزارش شده است. بررسی متغیرهای زمینهای نشان داد سن تأثیر تعیینکنندهای بر میزان گرایش زنان به خرافات دارد؛ ولی نبود ارتباط میان متغیرهایی همچون سطح تحصیلات و میزان درآمد خانوار با میزان گرایش به خرافات، نشان از فراطبقاتی و فراتحصیلی شدن این پدیده دارد. همچنین نتایج آزمون استنباطی فرضیههای پژوهش بیانگر آن است که رابطهای میان ازخودبیگانگی اجتماعی و گرایش به خرافات وجود ندارد؛ اما از سوی دیگر بین کنش عقلانی، دینداری، احساس امنیت اجتماعی و رضایت از زندگی زنان این شهر با گرایش به خرافات، رابطة معکوس و معناداری وجود دارد.
Despite modern developments in the past few decades, superstition as a social construct is still present in the daily lives of some citizens. It is also regarded as the basis for decision-making and action, and Bandar Abbas is no exception to this rule. Therefore, the purpose of this study is to measure the status of superstition and its relationship with some social parameters. The research method of this study was survey and research data were collected by applying questionnaires. To determine the sample size based on Morgan Table, 400 women from 18 to 60 years old in Bandar Abbas have been selected by stratified random sampling method. According to the research findings, the average tendency to superstitions (42.93) has been reported as moderate to high. The study of contextual variables indicated that age has a decisive effect on the tendency of women to superstitions; however, the absence of relation between variables such as level of education and household income with the tendency toward superstition, indicated that this phenomenon is beyond class and beyond education. Also, the results of the inferential test of research hypotheses indicate that there is no relation between social alienation and the tendency to superstition. On the other hand, however, there is an inverse and significant relation between rational action, religiosity, sense of social security and life satisfaction of women in this city with the tendency to superstitions.
خلاصه ماشینی:
همچنين نتايج آزمون استنباطي فرضيه هـاي پـژوهش بيـانگر آن است که رابطهاي ميان ازخودبيگـانگي اجتمـاعي و گـرايش بـه خرافـات وجود ندارد؛ اما از سوي ديگر بين کنش عقلاني ، دين داري ، احساس امنيـت اجتماعي و رضايت از زندگي زنان اين شهر بـا گـرايش بـه خرافـات، رابطـة معکوس و معناداري وجود دارد.
براي بررسي رابطة بين رضايت از زندگي با گرايش به خرافات نيز از آزمون همبسـتگي پيرسـون اسـتفاده شـد کـه نتيجـه در جـدول شـمارة ٣ گـزارش شـده و يافتـههـاي پـژوهش نشاندهندة رابطة اين دو متغير با ميزان ضريب همبستگي ٠/١٩٩- درصد اسـت و ميـان ايـن دو، رابطة معکوس و معناداري را شاهد هستيم؛ بنابراين در معناي اين نتيجه بايد بيان کرد بـه همان مقدار که رضايت از زندگي کاهش مييابد، ميزان گرايش به خرافـات افـزايش يافتـه است و برعکس.
نتايج آزمون رابطة متغيرهاي مستقل با گرايش به خرافات متغير متغير مستقل ضريب سطح معناداري جهت رابطه تأييد يا وابسته همبستگي (sig) عدم تأييد پيرسون (r) گرايش به سن ٠/١٦- ٠/٠٢ معکوس تأييد خرافات سطح تحصيلات ٠/٠٩ ٠/١٩ مثبت عدم تأييد ميزان درآمد خانوار ٠/١٢- ٠/٠٧ معکوس عدم تأييد براي بررسـي رابطـة ميـان متغيرهـاي سـن و گـرايش بـه خرافـات از ضـريب همبسـتگي پيرسون استفاده شده است و بـا توجـه بـه نتـايج بـهدسـتآمـده در جـدول شـمارة ٤، سـطح معناداري برابر با ٠/٠٢ درصد اسـت کـه از ميـزان خطـاي پذيرفتـهشـده در علـوم اجتمـاعي (٠/٠٥) کمتر است؛ درنتيجه ميتوان گفت از نظر آماري، بـين دو متغيـر سـن و گـرايش بـه خرافات در ميان زنان، رابطة معناداري وجود دارد.