چکیده:
عصر صفوی به لحاظ شناخت دیگری، نقطه عطفی در تاریخ ایران اسلامی است. هویت و شخصیت اجتماعی جامعه صفوی با مولفههایی نظیر: یکپارچگی و استقلال ملی، تشیع و شاهنشاه بهمثابه مرشد کامل شناخته میشود. مجموع این مؤلفهها موجبات زایش لایه فرهنگی و تمدنی ایران عصر صفوی را فراهم کردند که نتیجه آن هویت جدید اجتماعی بود. نوشتار مزبور با روش تاریخی در پی پاسخ به این پرسش است که تحولات ایران عصر صفوی بهمثابه «دیگری» چگونه در سفرنامههای مستشرقان اروپایی بازنمایی شده است؟ نظرگاه مستشرقان در بازنمایی این تصویر بسیار متغیر است. این متغیربودن در ارتباط مستقیم با اعصار و ادوار نسلهای شاهان و حکمرانان صفوی است به نحوی که در زمان اوج و حضیض قدرت حاکمه نحوه بازنمایی از تمامیت ایران بسیار متفاوت از هم هستند که به نظر میرسد دلیل آن فقدان سطوح نهادی باشد. همچنین، جامعه ایران عصر صفوی در مواجهه با دو جامعه و تمدن -عثمانی و غرب مسیحی- تصویری جدید از خود ساخت؛ بدین معنی که به توسط شناخت دیگری شناختی جدید از خود به دست آورد. دیگری، آیینهای بود که منِ خود را در آن میدید. این اتفاق برای دو تمدن دیگر نیز رخ داد. البته، تمدن غرب در آن زمان در مقابل ایران یک «منِ واحد» نبود لکن در برابر دشمنش -عثمانی- در قامت یک کل واحد خود را بازنمایی میکرد. نتیجه این مثلث دیگری، شناخت و آگاهی جدید برای هر سه این جوامع بود
The Safavid era is a turning point in the history of Islamic Iran in terms of recognizing the other. The identity and social personality of Safavid society with components such as national unity and independence, Shiism and the emperor is known as the perfect guide. The combination of these components provided the birth of the cultural and civilizational layer of Safavid Iran, which resulted in a new social identity. This article seeks to answer the question of how the developments of Safavid Iran as “the other” are represented in the travelogues of European orientalists? Orientalists’ views on the representation of this image are very variable. This variability is directly related to the eras and generations of Safavid Kings and rulers, so that at the height and decline of the ruling power, the integrity of Iran are very different, which seems to be due to lack of institutional levels. Also, the society of Safavid Iran in the face of two societies and civilizations –Ottoman and Chrisiian West- created a new image of itself, meaning that it gained a new cognition by another cognition. The other was a mirror in which I saw myself. This happened to two other civilizations as well. Of course, Western civilization at that time was not a “unit against” against Iran, but represented itself as a whole against its enemy –the Ottomans. The result of this other triangle was new knowledge and awareness for all three of these communities.
خلاصه ماشینی:
اين متغيربودن در ارتباط مسـتقيم با اعصـار و ادوار نسل هاي شاهان و حکمرانان صفوي است به نحوي که در زمان اوج و حضيض قدرت حاکمه نحوه بازنمايي از تماميت ايران بسيار متفاوت از هم هستند که به نظر ميرسد دليل آن فقدان سطوح نهادي باشد.
توليد انبوه ناشي از انقلاب صنعتي باعث شد تا اروپا جوياي بازار فروش محصولات خود باشد و تهيه مواد اوليه نقطه شروع ارتباط گسترده و مداوم کشورهاي غربي با ايران و شرق ، در وهله نخست در راستاي دستيابي به بازارهاي آن بود و از اين ميان نخستين کشور اروپايي که بدين منظور پا به عرصه ايران گذاشت پرتغاليها بودند که در زمان شاه اسماعيل (٩١٢/١٥٠٧) با هفت فروند کشتي وارد جزيره هرمز شــدند.
اين پژوهش به روش توصيفي- تحليلي با تکيه بر سفرنامه هاي دوره دوم حکومت صفوي بر زمان هايي از شرفيابي سفيران اروپايي در دربار شاهان صفوي تمرکز کرده است که در آن مي توان روايتي پنهان از آغاز افول اقتدار صفويان را دنبال کرد.
انتخاب نمونه ها نيز بر اساس معيار کيفيت ، شهرت و دوره سفر به منظور پوشش دادن صدر تا ذيل تاريخ سلسله صفوي صورت گرفته که در مجموع ١٨سفرنامه را شامل ميشود که عبارتند از: سفرنامه هاي کاترينو زنو، آنجوللو، بازگان ونيزي، دي وارتما، د الساندري، دلاواله ، کارري، تاورنيه ، شاردن ، سانسون ، آبه کاره ، فيگوئروآ، گزارش سفير پرتغال ، کاتف ، کروسينسکي، سفير زيبا، کشيشان ژزوئيت و برادران شرلي.
Sanson Travelogue (The situation of Iran during the reign of Shah Suleiman the Safavid).