خلاصه ماشینی:
"اینک که کین بار دیگر در جریان انتخاب ده فیلم برتر بر تارک سینمای جهان نشسته است، طرح سؤالاتی،نه از دیدگاهی صرفا نظری،که از جامع جوانب به نظر میرسد؛اما در آغاز سخن، ذکر این پیشفرض ضروری است که در این مقاله، قصد اصلی نه بیاحترامی به فیلمی بزرگ از فیلمسازی بزرگ است و نه خردهگیری به آنانی که در نظرخواهی شماره سپتامبر 2002 مجله «سایت اند ساوند»شرکت نمودهاند،بلکه هدف گشایش بحثی در باب زوال و انحطاط سینما در سالهای اخیر و گسترش تب مدگرایی در تمام مجامع سینمایی است.
اما باید دید این جایگاه در چه مقطع زمانی به ایران اختصاص داده شده است؛در همان سرگردانی مطلقی که در آن یکی از نویسندگان ثابت و کم سواد فعلی مجله«سایت اند ساوند»در سال اخیر که حتی یک سطر خواندنی هم در عمرش ننوشته است،چنین انتخابی ارائه میدهد: جنگیر(فریدکین)،برزیل(گیلیام)، همشهری کین(ولز)،شیاطین(راسل)، حالا نگاه کن(روگ)،چشمان بدون چهره (فرانژو)،زندگی فوق العاده است(کاپرا)، عشق و مرگ(آلن)،مری پاپینز (استیونسیون)،مهر هفتم(برگمان).
در انتخابهای فیلمسازان نیز نکاتی جالبتوجه وجود دارد:استقبال فیلمسازان از آثار قابل تأمل سالهای اخیر،یکی از همان نقاط افتراق برجسته خوشبینی عملگرایان و بدبینی نظریهپردازان را آشکار میکند؛و احترام بیشتر آنان به چهرههایی بزرگ چون برگمان،بونوئل و فلینی خود گمراهی بر آن است که اگر نقد سینمایی چنین منفعل و منحط شده است،چگونه سینما در روزهای زوال هم هراز چندگاهی آثاری تحسین برانگیز را تولید میکند."