چکیده:
ماهیت قرینۀ ارتکاز و اثر آن بر دلالت لفظی و نقش آن در حلّ مسائل فقهی از مباحث مهم اصولی است. پرسش نخستین آن است که اینگونه قرینه چگونه شناخته میشود و چگونه از قرائن دیگری مثل قرینۀ انصراف و قرینۀ مناسبت متمایز میشود و اقسام سیرههای عملی چگونه مبتنی بر ارتکازات ذهنی شکل میگیرد. پرسش دیگر آن است که چگونه میتوان از اینگونه قرینه در حل مسائل فقهی مستحدثه استفاده کرد. بنابراین جایگاهشناسی قرینۀ ارتکاز در استنباط حکم سوالی اساسی در پیش روی ماست. اگر قرینۀ ارتکاز را هر معنایی بدانیم که در ذهن رسوخ دارد و مستقلا مورد توجه نیست و منشا آن نیز ناشناخته ماندهاست، باید آن را ازقبیل قرائن متصلۀ لبی بدانیم که همواره بازگشت به قرینۀ قطعی عقلی ندارد و خود منشا قرینیت قرینۀ انصراف و قرینۀ مناسبت حکم و موضوع و نیز قرینۀ انصراف است. بنابر نظام طولی خاصی میان این سه گونه قرینه شکل میگیرد و اصالت و تبعیت در قرائن قابل تطبیق خواهد بود. با جستوجو در منابع اصولی برای قرینۀ ارتکاز دو گونه کارایی میتوان تصور کرد: اول کارایی در تعیین مدلول لفظی و دوم کارایی در شکلگیری سیرۀ عقلایی و متشرعی. با توجه به جایگاه سیرههای عقلایی و متشرعی در شناخت حکم و موضوع حکم و نیز دلالت دلیل لفظی بر حکم یا موضوع، میتوان اهمیت دخالت ارتکازات در شکلگیری سیرهها و نقش آن را در کشف حکم یا موضوع حکم پی برد. در بررسی سه نمونه از مسائل مستحدثه یعنی مسئلۀ تبرعی یا معاملی بودن خدمات زن در خانه براساس شرط ضمنی و مسالۀ ضمان بانکی در شکل جدید آن و مسالۀ بیحسی موضعی محل اجرای حد یا قصاص با ابزارهای پزشکی، به این نتیجه میرسیم که قرینۀ ارتکاز نقش تعیینکننده در فهم دلیل لفظی و ایجاد تعمیم یا تضییق دلالت لفظی و انعقاد یا عدم انعقاد اطلاق دارد.
The nature of Qarinat al-Irtikaz, its effect on verbal signification, and its role in solving the fiqhi (jurisprudential) issues are one of the most important usuli topics. The first question is that, how is such symmetry recognized, how does it differ from other symmetries such as Qarinat al-Insira and Qarinat al-Munasibat, and how the various kind of Sirat al-ʿAmaliyyah (practical attitudes) form based on mental irtikaz (fixed way). The next question is that, how such symmetry can be used to solve newly-raised fiqhi issues. Thus, the position of Qarinat al-Irtikaz in the inference of religious law is the fundamental question before us. If we consider Qarinat al-Irtikaz as any meaning that penetrates the mind, does not independently garner much attention, and its origin remains unknown, we should consider it as nonverbal-connected symmetries that always does not refer to a definite rational symmetry and is itself the origin of symmetry of Qarinat al-Insiraf and Qarinat al-Munasibat of a rule and a subject. Thus, a special longitudinal system forms between these three types of symmetries, and originality and adherence to the symmetries will be adaptive. By searching for usuli sources, two types of efficiency can be imagined for Qarinat al-Irtikaz: first, efficiency in determining the literal meaning and second, efficiency in the shaping of attitudes of the wise people and jurists. Considering the position of the wise people and jurists’ attitudes in recognizing the hukm (rule) and the subject of the hukm, and also the implication of the verbal evidence on hukm or subject, we can understand the importance of intervention of irtikazat in shaping the attitudes and their role in discovering the hukm or the subject of the hukm.By examining three examples of newly-raised issues, first, based on implicit stipulation whether the woman’s services at home is free or transactional, second, bank liability in its new form, third, local anesthesia at the site of hadd (legal punishment) and retribution with medical tools, we conclude that Qarinat al-Irtikaz has a decisive role in understanding the verbal evidence, in generalizing or narrowing verbal signification, and in conclusion or non-conclusion of itlaq (inclusiveness).
خلاصه ماشینی:
اگر قرینه ارتکاز را هر معنائی بدانیم که در ذهن رسوخ دارد و مستقلا مورد توجه نیست و منشأ آن نیز ناشناخته مانده، باید آن را از قبیل قرائن متصله لبی بدانیم که همواره بازگشت به قرینه قطعی عقلی ندارد و خود منشأ قرینیت قرینه انصراف و قرینه مناسبت حکم و موضوع و قرینه انصراف است.
اما «ظاهر» یعنی دلیلی لفظی که دلالتش ظنی است؛ مثل دلالت صیغۀ امر بر وجوب یا دلالت آیۀ بالا به قرینۀ مناسبات حکم و موضوع(اسلامی،1396،ص89) بر تحریم خصوصِ «اکل میته» نه استعمالات دیگر واگر دلیلی لفظی دلالتش به سر حد قطع یا ظن نرسید و احتمالات مختلف در ارادۀ معانی مختلف مساوی درآید، به اجمال خواهیم رسید و البته اجمال نیز امری نسبی است (هاشمی شاهرودی،1417، ج3 ص254؛ بروجردی ،محمد تقی،1417، ج2، ص585؛ قمی،1378، ج2،ص 68) مثلاً آیه شریفۀ «والسَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما»(مائده،38) چنانکه سید مرتضی فرموده است، به لحاظ آنکه چه مقدار از دست را باید قطع کرد، مجمل است و ظهور در حد معینی ندارد.
هرچند لفظ «ید» ظهور در تمام عضو دارد، به قرینۀ خارجی میدانیم که این ظهور مراد نیست، بلکه لفظ در معنای بخشی از عضو به کار رفته است؛ ولی چون از خود این خطاب دلیلی برای تعیین حد قطع نداریم، خطاب به لحاظ لفظ «ید» مجمل است و اگر توانستیم اجمال آن را به دلیل دیگری برطرف کنیم، در آن صورت تبیُّن خواهد یافت، وگرنه سرانجام مجمل میماند و باید حکم مسئله را از طریق دیگری به دست آورد.