چکیده:
طرح اندیشه اتوپیا از طرفی بیشتر در دوره هایی صورت گرفته که نظام های اجتماعی از عدم انعطاف سیاسی بیشتری برخوردار
بوده و اندیشمندان خود را در تاثیرگذاری بر نظام سیاسی ـ اجتماعی زمان خود ناتوان دیدهاند و از طرف دیگر وجود ساختی
ناسالم و به تعبیر جامعه شناختی، غیرکارکردی، موجب میشده که هر کدام از اندیشمندان، فیلسوفان و حتی جامعه شناسان به
ساختن تصویری ذهنی و آرمانی از جامعه ای که مردم و مخصوصا طبقات و اقشار پایین جامعه بتوانند نیازهای خود را در حد
معقولی تامین کرده و دوستی و تعاون را جایگزین ستیزه و تضاد در روابط اقتصادی ـ اجتماعی کنند، اقدام کردهاند. به همین
دلیل میتوان تلاش اندیشمندان در طرح مدینه فاضله را نوعی طرحریزی و برنامه ریزی برای ایجاد اصلاحات و تغییرات دانست
که مقصد آن در این اندیشهها همان مدینه فاضله است. حال سوال اینجاست چگونه میتوان با نگاهی به اتوپیا افلاطونی و
فارابی، کارل مارکس به عدالت واقعی دست یافت؟ کارل مارکس معتقد است که کمونیسم به عنوان مدینه فاضله انسانها،
امکان به فعلیت در آوردن آرزوهای دیرینه بشر یعنی حذف امتیازات اقتصادی و نابرابری های اجتماعی را فراهم آورده و از این
طریق انسانها در عمل به آزادی و تساوی بیشتری برای کنش اجتماعی خود دست مییابند.
خلاصه ماشینی:
حال سوال اينجاست چگونه ميتوان با نگاهي به اتوپيا افلاطوني و فارابي ، کارل مارکس به عدالت واقعي دست يافت ؟ کارل مارکس معتقد است که کمونيسم به عنوان مدينه فاضله انسان ها، امکان به فعليت در آوردن آرزوهاي ديرينه بشر يعني حذف امتيازات اقتصادي و نابرابري هاي اجتماعي را فراهم آورده و از اين طريق انسان ها در عمل به آزادي و تساوي بيشتري براي کنش اجتماعي خود دست مييابند.
آن چه در باب نظريه پردازي پيرامون اتوپيا بيشتر مورد توجه قرار گرفته اين نکته است که طرح اين مساله در دوره هايي صورت گرفته که نظام هاي اجتماعي از عدم انعطاف بيشتري برخوردار بوده و انديشمندان خود را در برابر تاثير گذاشتن بر نظام سياسي ـ اجتماعي زمان خود عاجز ديدهاند و به همين دليل مي توان تلاش انديشمندان در طرح مدينه فاضله را نوعي طرحريزي و برنامه ريزي براي ايجاد اصلاحات و تغييرات دانست که مقصد آن در اين انديشه ها همان مدينه فاضله است .
توصيف افلاطون از اين مدينه فاضله و اين حکومت با شرح منشأ جامعه سياسي يعني چگونگي گردهم آمدن مردمان براي برپا کردن کشور آغاز مي شود و به نظر او انگيزه اين کار نه همسايگي و نه تشابه نژادي، بلکه نياز اقتصادي افراد بشر به يکديگر است و اين نياز هم از دو چيز بر ميخيزد: يکي توانايي محدود هر کس براي برآوردن همه نيازهاي خود و ديگر استعدادهاي گوناگون افراد که آنان را به کارهاي متفاوتي قادر ميسازد.