خلاصه ماشینی:
"مجاورت از اینکه نام سینما همواره با نام کوبریک به سیر خود ادامه میدهد و مشابهت از این جهت که دیدن هر نما از فیلمش تمام حقیقتی را که درباره کوبریک گفته شده به ذهن وارد میکند،دنیای رویایی کوبریک برای ادامه زندگی است و اصولی که باید در روابط انسانی وجود داشته باشد از تخلترین و گزندهترین اثر او که به نظر من«غلاف تمام فلزی»است تا روانکاوی انسانها در«چشمان کاملا بسته» که یادگار آخرین دوران هنریش است،همه و همه در مورد رابطههایی که بین انسانها وجود دارد بحث میکند.
کوبریک در آثار جنگ نشان میدهد که هیچ کشوری نمیتواند با قدرت سلاح جنگی و نفوذ دیوانهوارش کشور دیگر را تصرف کند و این موضوع را در شکلی بسیار زیبا در فصل پایانی«غلاف تمام فلزی»نشان میدهد؛جایی که دختر چریک ویتنامی به تنهایی سد عبور سربازان امریکایی میشود و آنها را یکی پس از دیگری به خاک مینشاند و در میان آتش و خون و خرابههایی که چیزی از بقایای زندگی را باقی نگذاشتهاند تا آنجا به جنگ ادامه میدهد که خود قربانی میشود.
جوکر که هنوز هویت خود را حفظ کرده چشم از او بر نمیدارد و برای آنکه دختر به آرامش ابدی برسد ماشه را فشار میدهد و سپس آنچنان نگاهی به دختر میاندازد که ورای عینکش میشود به نگاه نافذ کوبریک فکر کرد؛نگاهی که در پس عینی دایرهای شکل راز و اندیشه پنهان شده در ضمیر انسان را به نوعی از تصاویر سینمایی میکشد و در بطن آن میتوان صدای موسیقی فنای انسانیت را حس کرد."