خلاصه ماشینی:
"ای کاش میتوانستم در چند صفحه غیر مفید بودن ساختار سه پردهای را توضیح دهم،اگرچه فیلمنامه شما باید یک ابتدا،میانه،پایان و کشمکش داشته باشد و در آخر گره را باز کنید،اما اگر شما تفاوت بین پیچیدگی در طرح و معکوس شدن هدف را ندانید دچار مشکل میشوید و متاسفانه خیلیها این را نمیدانند،سعی من این است که در مورد این بحث که آیا ساختار سه پردهای ساختاری محکوم و قابل اطمینان است یا نه بحثی نکنم زیرا آنان هم در نظر خود محق هستند.
پرده دوم غیر منطقی در فیلمهای(کروکودیل داندی، در خط آتش)یک رویداد نامربوط است که با یک شروع هیجانی(که بعضی وقتها شروع بغرنج نامیده میشود)شخصیت اصلی را تقویت میکند که نشان از سوءتفاهم کارگردان از کشمکش و ساختار دارد.
در طی این دوره قهرمان باید مانند جمع کردن خرده نانها از زمین،قطعههایی از پیش داستان را کشف کند،زیرا ضد قهرمان این برتری را دارد که پایانهای پرده پنجم را در پایینترین نقطه برای قهرمان اجرا کند.
مثالهای زیادی هست،فیلم«سفر ستارهای:نسلها»،یک فیلم خطی است که با بودجه زیادی ساخته شد و این خطی بودن آن را قابل پیشبینی و از نقطه نظر طرح مرده و بیروح میسازد،فیلمی که هفتاد میلیون دلار فروش در مقابل فیلم ẓcause justẒ کرد درحالیکه میتوانست به وسیله طرح دو هدفی به نتیجه عالیتری برسد،که طرح دو هدفی داشت نیز قدرت کافی برای به دست آوردن بالای پنجاه میلیون دلار را نداشت؛در آینده بیشتر در مورد طرح دو هدفی سخن خواهیم گفت در آخر امیدوارم که شما چند فیلم را ببینید و به تغیر هدف شخصیت و علت آن توجه کنید."