چکیده:
یکی از مسائل جدیدی که در حوزه علم فیزیک به وجود آمده است، مسئله کرایونیک میباشد. کرایونیک (سرما زیستی)، یک نوع محافظت از انسانها یا حیوانات قانونا مرده، در دمای بسیار پایین است به این امید که پزشکی آینده، آنها را به زندگی برگرداند. اما معیار برای مرگ، تقریبا همیشه توقف ضربان قلب است. در پزشکی معاصر، مرگ مغزی، ملاک مرگ قطعی انسان محسوب میشود لذا چنین اشخاصی به لحاظ پزشکی، زندهاند اگرچه به لحاظ قانونی، مرده به حساب میآیند. هدف اصلی انجام پژوهش حاضر بررسی فقهی و حقوقی انجماد انسان و حیات دوباره بود. که در سه بخش: بخش اول به کلیات مفهوم انجماد و حیات دوباره و بخش دوم به مبانی فقهی و حقوقی این مسئله پرداخته شد، از مجموع بررسیها میتوان چنین نتیجه گرفت که اولا ادله جواز نسبت به ادله عدم جواز از اشکالات کمتری برخوردار است. بنابراین انجماد بیمار لاعلاج نزدیک مرگ، با رضایت او توسط پزشک با صلاحیت به هدف درمان او در آینده و با ظن قوی به امکان بازگشت به حالت قبل از انجماد، در صورتی که به بدن آسیبی نرساند جایز است. ثانیا به فرض که ادله عدم جواز را بپذیریم، باز در مقام تزاحم، چارهای جز ترجیح اهم که حفظ جان بیمار (انجماد) است، بر مهم (حرمت انجماد) نداریم. استنباط می شود که شخصیه فرد منجمد شده از جمله، ارث، نفقه، طلاق و حضانت فرزندان احوال ظاهرا طبق مبانی حقوقی جاری مانند فرد غایب یا مفقودالاثر اعمال می گردد.
خلاصه ماشینی:
همانطوری که ذکر شد و در این پژوهش مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت انجماد بدن و احیاء آن به عبارت دیگر باز گرداندن به زندگی عادی جز احتمالات می باشد و لذا بخاطر همین امر ادله عدم جواز در فقه قوی تر خواهد بود و از آنجایی که اولویت حفظ جان و سلامت انسان است لذا تنها بر اساس احتمال و شک در این اصل که شاید بتوان در آینده فرد را به زندگی عادی برگردند نمیتوان جواز انجماد صدور نمود و لذا مسئله فقهی و مورد بحث این پژوهش نیز که همان بررسی احوال شخصیه میباشد بایستی تحت تاثیر احتمالات قرار بگیرد که این امر منطقی و دور از انصاف است، لذا در بیان کلی میتوان عنوان نمود که وضعیت احوال شخصیه چنین فردی تابع فرد غایب مفقودالاثر یا فردی است که دچار مرگ مغزی و کما شده است ولی با کمی دقت این نکته در ذهن متبادر می شود که هر یک از موارد فوق دارای بازه زمانی خاصی میباشند مثلاً قانون برای تعیین تکلیف غایب مفقودالاثر دوره خاصی را پیشبینی نموده است و یا فردی که دچار مرگ مغزی شده است علم پزشکی این مسئله را مورد تائید قطعی قرار داده است که چنین فردی دیگر نمی تواند به زندگی عادی برگردد و به عبارتی مرگ چنین فردی قطعی است و بعد از فوت وضعیت احوال شخصیه وی از قبیل طلاق و ارث تابع موت می باشد و بر اساس قانون تعیین تکلیف میگردد، اما در مورد فرد کما رفته وضعیت احوال شخصیه تابع فرد زنده است و تا زمانی که قلب و خون در رگهای او جریان دارد احوال شخصیه وی تابع احکام فرد و انسان زنده است و نمیتوان ارث او را به وارث داد و چون هر زمان و هرلحظه امکان بازگشت وی به پورحیدری، صادق و رجبی، حسین، مشروعیت انجماد بیمار لاعلاج از نظر مذاهب فقهی، پایان نامه کارشناسی ارشد، رشته مذاهب فقهی.