چکیده:
در بستر ادبیات عرفانی، محمّد بن علی بن ملک داد تبریزی، عارف شهیر آذربایجانی میراثدار درد و کابوس بار گران معرفت است. وی در جستجوی عشق و معرفت حقیقی با مشایخ و فقهای معاصر زیادی همچون ابوبکر سلهباف، رکنالدین سجاسی، شمسالدین خویی، اوحدالدین کرمانی و... مصاحبت میگزیند، اما در آنها تجرید و تفریدی که حقیقت آن در مرحله معاملات، رد قبول خلق و توجه مطلق به خدا باشد، را ندیده است، بنابراین ضمن استفاده از مجلس درس و مصاحبت با آنها، احوال و اقوال اکثر آنها را در خور انتقاد مییابد. شمس، مشایخ و پیران مصاحب خود را چنان محو جمال جلوات حقیقت کرده که پیوند خود را با گذشته و مصاحبت و معاشرت با آنها گسسته و طالب دیدار اولیای مستور حق بوده است. مقالة حاضر با روش کتابخانهای و با استناد به کتاب مقالات، به تحلیل اندیشة مسحور شمس پرنده که از مشایخ و فقهای معاصر منغّض گشته، پرداخته است.
in the context of mystical literature mohmad ibn ali ibn malek dad tabrizi , the famous azarbaijani mystic suffers from the pains and nightmares of wisdom.
in search f true love and knowledge, he met many contemporary sheykhs(elders)and jurisit like abubakr slebaf , rokan al - din majlesi, shams al- din khoi , uh al- din kermani and etc… . but he has not seen an abstraction and honest whose in them the truth of with in the stage of transactions is the reject of the peoples acceptance and the absolute attention to god.
so while using lesson assembly and associating with them, the circumstances and statements of most them are worthy of critism.
shams, the elders and elders of his companion have lost so much of the beauty and presence of the truth that he has served his connection with past and associated with them and has sought to meet the saints of the truth.
the present article, according to the library method and cites the book of article analyzes the shams enchanted thought of flying bird , which is dissatisfied with contemporary elders and jurist , is paid.
خلاصه ماشینی:
با توجه به اطلاعات به دست آمده از منابع دست اول، که در پیشینة تحقیق به بعضی از آنها اشاره شده است، شمس تبریزی جهت کسب فیض از محضر مشایخ و دانشمندان ذیفنون و فاضلی همچون ابوبکر سلهباف تبریزی، رکنالدین سجاسی، بابا کمال جندی و شمسالدین محمد خویی بهره جسته و با فقها و عرفای معاصر خود همچون ابنعربی و اوحدالدین کرمانی و ...
او بر این عقیده است که عاشق راستین رهرو عشق باید جامه دَرَد، سر نهد و وعظ گیرد و با اینکه ابتدا در خدمت پیر و مراد معروف و بزرگ شهر تبریز، ابوبکر سلهباف بود و از محضر او کسب فیض مینمود و بر علم و بینش او مقر ّبود، ولی وی را شیخی میدانست که توان پذیرش اسرار قدسی را نداشت.
» (شمس تبریزی، 1369: 103) بخش پایانی سخن شمس، اشاره ای صریح به رابطهاش با شیخ ابوبکر دارد و از آن چنین بر میآید که شمس زمانی مدید را در کنار شیخ ابوبکر سپری کرده و با او آشنایی نزدیک داشته است چون بسیاری از حالات شیخ، از جمله مراحل مستی وی، از روی علم و مصاحبتش با وی بر او معلوم شده است؛ بنابراین شَنعتی در این باب بر شیخ و مرشدش، ابوبکر میزند و معتقد است هرچند که ابوبکر از می الهی سرخوش و مست گشته، ولی نار سوزندهای که عقل و ادراک وی را در نور الهام حق بسوزاند و او را در وجود مطلوب، مستهلک و فانی نماید و هشیار گرداند، در وجود او نیست.