چکیده:
سلسلههای افغانتبار لودیان (855-932ق) و سوریان (947-963ق) در سدههای نهم و دهم قمری بر دهلی و بخشهایی از شبهقاره هند فرمان راندند. هند در دورۀ حکومت این سلسلهها همچون دیگر دورهها به لحاظ دینی و مذهبی بسیار متنوع و متکثر بود و ادارۀ آن برای سلاطین افغانی چندان آسان نبود. علاوه بر آن، مسلمانان هند نیز متعلق به گروهها و فرقههای مختلف مذهبی بودند و این گروهها گاه اقتدار حاکمان لودی و سوری را به چالش میکشیدند. این حکومتگران باید با هندوان نیز که اکثریت جامعه را تشکیل میدادند، به گونهای رفتار میکردند که زمینۀ نارضایی گسترده و بروز شورش آنها را فراهم نسازند. نگارندگان مقالۀ حاضر برآناند تا با رویکرد توصیفی-تحلیلی به بررسی سیاست دینی و مذهبی سلاطین لودی و سوری بپردازند و به این پرسش پاسخ دهند که حکومتگران افغانی نسبت به مسلمانان اهل سنت، شیعیان، صوفیان، مهدویه و هندوان چه سیاستی در پیش گرفته بودند؟ بنا بر یافتههای این پژوهش، سیاست حکومتگران افغانی در قبال گروههای مختلف دینی و مذهبی، بیش از آنکه با دین و مذهب این گروهها مرتبط باشد، در گرو منافع سیاسی و مصالح قومی شاهان و طبقۀ حاکم بود. بدین ترتیب، حامیان و طرفداران حکومت فارغ از دین و مذهب، از تساهل و تسامح شاهان بهرهمند میشدند، ولی مخالفان مورد بیمهری و آزار و اذیت قرار میگرفتند.
The Lodi dynasty (855-932 AH/1451-1526 AD) and Sur dynasty (947-963 AH/1540-1556) ruled Delhi and parts of the Indian subcontinent in the 9/10 centuries AH (15/16 centuries AD). India, like other eras, was very religiously diverse during the reigns of these dynasties, and it was not easy for the Afghan sultans to govern it. Moreover, the Muslims of India belonged to various religious groups and sects, and these groups sometimes challenged the authority of the Lodi and Sur rulers. These rulers also had to treat with the Hindus, who constituted the majority of the Hindus, in a way that would not cause them widespread dissatisfaction and revolt. The present paper intends to examine the religious policy of the Lodi and Sur sultans in a descriptive and analytical manner and to answer the question of what policy the Afghan rulers adopted towards the Sunni Muslims, Shiites, Sufis, Mahdavia and Hindus. According to the findings of this study, the policy of the Afghan rulers towards different religious groups was more dependent on the political interests and ethnic interests of the kings and the ruling class than on the religion of these groups. In this way, the supporters of the government benefited from the tolerance of the kings regardless of their religion, however the opponents were persecuted
خلاصه ماشینی:
نگارندگان مقالۀ حاضر برآن اند تا با رويکرد توصيفي-تحليلي به بررسي سياسـت دينـي و مـذهبي سـلاطين لودي و سوري بپردازند و به اين پرسش پاسخ دهند که حکومتگران افغاني نسبت بـه مسـلمانان اهـل سـنت ، شيعيان ، صوفيان ، مهدويه و هندوان چه سياستي در پيش گرفته بودند؟ بنا بر يافته هاي اين پـژوهش ، سياسـت حکومتگران افغاني در قبال گروه هاي مختلف ديني و مذهبي، بيش از آنکه بـا ديـن و مـذهب ايـن گروه هـا مرتبط باشد، در گـرو منـافع سياسـي و مصـالح قـومي شـاهان و طبقـۀ حـاکم بـود.
در زمـان سـلطنت اسلامشـاه سوري نيز مير سيد رفيع الدين صفوي يکي از کساني بود که در مجلس مناظره با شـيخ علائي مدعي مهدويت شرکت کرد و در حضور علماي حنفيمذهب آگـره بـا او بـه مباحثه پرداخت (همان ، ٢٧٤-٢٧٦).
نقـل روايت هـاي افسـانه آميزي چـون خريدن سلطنت دهلي توسط بهلول لودي از سيدي درويـش (عبـدالله ، ١٩٥٤: ٣-٤) و مخاطب شدن شيرشاه سوري با عنوان پادشاه هند پيش از رسيدن به سلطنت از سـوي يک صوفي صاحب کرامت (لعلي بدخشي، ١٣٧٦: ١١٨٤) در منابع مربـوط بـه ايـن دوره ، نشان ميدهد که مشايخ صوفيه در ميان افغان ها از اعتبار و مقبوليـت فراوانـي برخوردار بودند.
سلاطين افغاني براي ادارٔە قلمرو خود به بوميان هندي نيازمند بودند و بسـياري از هندوها در امور اداري و نظامي حکومت هاي لودي و سوري بـه کـار گماشـته شـده بودند.