چکیده:
اواخر قرن هجده و اوایل قرن نوزده قدرتی متشکل از قبایل با عنوان «قواسم» ساکن در سواحل جنوب شرقی خلیج فارس موسوم به «عمان متصالح» و سواحل مقابل آن در جنوب ایران به وجود آمد که همزمان با قدرت یافتنشان، خود را با قدرتهای صاحب منافع در منطقه از جمله بریتانیا مواجه دیدند. ظهور قواسم نه به عنوان گروهی از دزدان دریای عرب که در آبهای خلیج فارس و دریای عمان به غارت کشتیهای تجاری اقدام میکردند، بلکه به عنوان حاکمیت طوایفی از اعراب ساکن در سواحل دو طرف خلیج فارس که میتوانست تجارت آزاد انگلیسیها را دچار مشکل کند، مورد توجه قرار گرفت. نگارندگان این پژوهش با رویکرد توصیفی-تحلیلی و از طریق مطالعۀ کتابخانهای به دنبال پاسخ به این پرسش بودهاند که: نتایج و پیامدهای روابط سیاسی قواسم با بریتانیا (1192-1235ق/ 1778-1820م) چه بوده است؟ روابط قواسم با بریتانیا به تحولات و دگرگونیهایی چون به رسمیت شناخته شدن قواسم به عنوان قدرت و دولتی مستقل، جلوگیری از خطر تسلط قطعی وهابیان بر خلیج فارس، کوتاه شدن دست عمان برای همیشه از سواحل شمال، تشکیل شیخنشینهای حوزه خلیج فارس و غیره منجر شد.
In the late 18th and early 19th centuries, a tribal power called the Qawasim emerged on the southeastern shores of the Persian Gulf known as Oman Mutasaleh and its opposite shores in southern Iran. They perceived some interests in the region, including from Britain. The emergence of Qawasim not as a group of Arab pirates looting merchant ships in the Persian Gulf and the Sea of Oman, but as the rule of a tribe of Arabs living on the shores of both sides of the Persian Gulf, which could have hampered free trade for the Britain, is of historical importance. In this research, we seek to answer this main question using a descriptive-analytical method and through desk study: What were the results and consequences of Qawasim's political relations with Britain (1192-1309 AH/ 1778-1892 AD)? Their alliance with Britain lad to some changes and transformations such as: recognition of Qawasim as an independent power and state that prevented the danger of the Wahhabi domination of the Persian Gulf, Oman's loss of influence on the northern shores forever, formation of the sheikhdoms of the Persian Gulf, and so on
خلاصه ماشینی:
نتايج و پيامدهاي روابط سياسي قواسم و بريتانيا (١١٩٢-١٣٠٩ق / ١٧٧٨م -١٨٩٢م ) 1 مصطفي پيرمراديان 2 فرشته بوسعيدي 3 زهرا حسين هاشمي اواخر قرن هجده و اوايل قرن نوزده قدرتي متشکل از قبايل با عنوان «قواسم » سـاکن در سـواحل جنوب شرقي خليج فارس موسوم به «عمان متصالح » و سواحل مقابل آن در جنوب ايران به وجـود آمـد کـه همزمان با قدرت يافتنشان ، خود را با قدرت هاي صاحب منافع در منطقه از جمله بريتانيا مواجه ديدند.
نگارندگان اين پژوهش با رويکرد توصيفي-تحليلي و از طريق مطالعـۀ کتابخانـه اي بـه دنبـال پاسـخ بـه ايـن پرسش بوده اند که : نتايج و پيامدهاي روابط سياسي قواسـم بـا بريتانيـا (١١٩٢-١٢٣٥ق / ١٧٧٨-١٨٢٠م ) چـه بوده است ؟ روابط قواسم با بريتانيا به تحولات و دگرگونيهايي چون بـه رسـميت شـناخته شـدن قواسـم بـه عنوان قدرت و دولتي مستقل ، جلوگيري از خطر تسلط قطعي وهابيان بر خلـيج فـارس ، کوتـاه شـدن دسـت عمان براي هميشه از سواحل شمال ، تشکيل شيخ نشين هاي حوزه خليج فارس و غيره منجر شد.
يکي از اصول اين سياست در ارتبـاط بـا ايـران ، بـرانگيختن شيوخ تازي سواحل خليج فارس عليه ايران ، انکار حقـوق ايـران بـر جزايـر بحـرين ، مخالفت با ايران براي تأسيس نيروي دريايي و تضعيف مقام ايران در خليج فارس بود (آدميت ، ١٣٦٢: ٥٢٥)؛ به همين سبب حکومت بمبئي اقدام به فعاليت هاي سياسـي و فرستادن ميرزا مهديخان -از خدمتگزاران شرکت هند شرقي- براي ديدار از عمـان و ايران کرد تا آنها را به انعقاد قرارداد با انگلسـتان و در نتيجـه از بـين بـردن نفـوذ فرانسه متمايل سازد (٤٢٦ :١٩١٥ ,Lorimer).