چکیده:
بررسی مساله عدالت در فقه از اهمیت بالایی برخوردار است؛ چرا که در جای جای فقه از عبادات و سیاست تا مسائل قضایی و مانند آنها، احکامی را مییابیم که با عدالت انسان گره خورده است. عدالت در تمام ابعاد زندگی انسان، باید رعایت شود. عدالت با حسن ظاهر افراد، شیوع و شهادت دوعادل ثابت میشود. و عدالت با ارتکاب گناه (چه کبیره مانند شرک، زنا، لواط، ارتداد و... ملاک گناه کبیره بودن این است که در روایات و آیات وعدهی عذاب برای آن شده است و چه گناه صغیره). از بین میرود. البته برخی فقها معتقدند که تمام گناهان حتی گناهان صغیره، کبیره اند؛ چون در همهی آنها معصیت خداوند میشود. و این نظریه قوی است. (یعنی گناه هر گونه که باشد معصیت خداوند در آن است و نیازی به تقسیم کبیره و صغیره بودن نیست). در مورد این که خلاف مروت باعث سقوط عدالت میشود میان فقها اختلاف نظر است؛ و قول صحیح این است که خلاف مروت باعث سقوط عدالت میگردد. ولی با توبه کردن باز عدالت فرد محرز میشود.
خلاصه ماشینی:
در مورد اين کـه خـلاف مـروت باعـث سـقوط عـدالت ميشود ميان فقها اختلاف نظر است ؛ و قول صحيح اين است که خلاف مروت باعـث سـقوط عدالت ميگردد.
فقهاي اماميه در مورد تعريف اصطلاحي عدالت با هم اختلاف نظر دارند: نظر اول : عده اي از فقها بر اين عقيده اند که عدالت ملکه نفساني است که موجب ميشود شخص ملازم تقوا و مروت باشد.
(محقق کرکي، ١٤١٥، ج ٢، ص ٣٧٢) به نظر ميرسد مقصود فقها از اين تعبيرات همان ملکه نفسـاني اسـت (نجفـي ، ١٣٩١، ص ١٦) زيرا ملکه عبارت است از «کيفيه راسخه فـي الـنفس » (تفتـازاني، ١٣٦٨، ص ١١) ؛ بدين معنا که ملکه ، صفت وجودي است که در نفس انسان رسـوخ کـرده و داراي دوام و بقـا باشد؛ اما اگر صفت وجودي راسخ در نفس نباشد، همانند شادي، لـذت و درد، ملکـه نبـوده ، بلکه حال ناميده ميشود.
نجفي، ١٣٩١، ص ١٧) نظر سوم : برخي فقها معتقدند: عدالت عبارت است از خود اعمال خارجيه بدون آن که مستند بـه ملکه باشد؛ يعني انجام واجبات و ترک محرمات ، يا اجتناب از کبائر و عدم اصـرار بـر صـغائر است .
(شهيد ثاني، ١٤٢٥، ج ١٣، ص ٤٠٣) نظر پنجم : بعضي فقها بر اين باورند که عدالت صرفا عبارت است از حسن ظـاهر؛ بـدين معنـا کـه هرگاه شخص در ظاهر مرد صالح و مطيع اوامر و نواهي شرع شمرده ميشود، حکم به عدالت او ميشود.