چکیده:
نظریه زبانشناسی نقشگرای نظامبنیاد هلیدی، از مهمترین نظریات روز در تحلیل و واکاوی متن و شناخت زبان است. با آنکه تمام گونههای ادبی از زبان بهره میگیرند؛ کاربرد عنصر زبان در متون نمایشی/ دراماتیک با سایر گونهها متفاوت است. از آنجایی که درام و متون نمایشی، بخش مهمّی از ادبیات به شمار میآیند، با مطالعة زبان دراماتیک با تمرکز بر متون دراماتیک و در چارچوب نقشگرایی نظامبنیاد میتوان به شناختی دقیقتر از زبان دراماتیک دست یافت و وجه تمایز آن را از زبان غیردراماتیک با بهکارگیری روش کمّی هلیدی و بهطور ویژه، فرانقش بینافردی به دست آورد. در پژوهش حاضر، نگارندگان پنج نمایشنامه مطرح فارسی معاصر را از نظر نظام وجه و همچنین زمان، در این چارچوب مورد بررسی قرار داده و درصد و بسامد وقوع انواع وجه و زمانداری در متون دراماتیک را بهعنوان شاخصی برای شناخت زبان دراماتیک و مقایسة آن با زبان غیردراماتیک در نظر گرفتهاند. براساس نتایج بهدستآمده، کاربرد وجه پرسشی در متون دراماتیک نسبت به متون غیردراماتیک بیشتر است. زمان غالب در متون دراماتیک، «حال» است و بسامد وقوع آن بهمراتب بیشتر از متون روایی است.
Halliday’s systemic functional grammar is one of the most important theories in text analysis and language cognition. Although all literary genres use language, the function of language in dramatic texts is different from the other genres. As drama and dramatic text are indispensable to literature, a more accurate understanding of dramatic language can be achieved by studying the language of dramatic texts within the framework of Halliday’s systemic functional grammar (SFG). The distinguishing features of dramatic language from non-dramatic one can be found by employing Halliday’s quantitative method, notably through interpersonal meta-function. In this study, the authors analyze the mood and tense in five famous contemporary Persian plays within the framework of SFG. We consider the frequency and percentage of the occurrence of mood types and finite forms in each play as a parameter for recognizing dramatic language and comparing it with non-dramatic language. According to the findings of this article, the use of interrogative mood in dramatic texts is more than non-dramatic texts, and the dominant tense in dramatic texts is present tense with a frequency much higher than narrative texts.
خلاصه ماشینی:
در پژوهش حاضر، نگارندگان پنج نمايشنامه مطرح فارسي معاصر را از نظر نظام وجه و همچنين زمان ، در اين چارچوب مورد بررسي قـرار داده و درصـد و بسـامد وقـوع انـواع وجـه و زمـان داري در متـون دراماتيک را به عنوان شاخصي براي شناخت زبان دراماتيک و مقايسۀ آن با زبان غيردراماتيک در نظـر گرفته اند.
در اين مقاله در چارچوب دستور نقش گراي نظام مند١و با بـه کـارگيري روش کمـي هليدي ٢و شيؤە توصيفي-تحليلي برمبناي جداول و آمار به دست آمده ، بـه بررسـي متـون دراماتيک معاصر فارسي از منظر فرانقش بينافردي مـيپـردازيم و بـه ايـن سـؤال پاسـخ ميدهيم که ويژگيهاي متمايزکنندٔە زبان دراماتيک از زبان غيردراماتيـک ، بـا تمرکـز بر تحليل هاي دستور نقش گراي نظام بنياد کدام اند؟ براي اين منظور، پـنج اثـر مطـرح از پنج نمايشنامه نويس پرکار و تأثيرگذار تاريخ نمايشنامه نويسي ايران را بـه عنـوان پيکـرٔە دراماتيک پژوهش انتخاب کرده ايم تا ضمن بررسي اين آثـار و مقايسـۀ آن هـا بـا آثـار غيردراماتيک ، به پرسش مطرح شده پاسخ دهيم .
صافي (١٣٧٩) بـه بررسـي تبـادل گفتـار روزانـه در زبـان فارسـي از منظـر فـرانقش بينافردي پرداخته و پيکرٔە پژوهش خود را از گفتـار مسـتقيم تعـدادي فيلمنامـه و رمـان انتخاب کرده است تا ميزان کارايي چـارچوب نقـش گرايـي هليـدي را بـراي توصـيف ساختار وجهي زبان فارسي بسنجد و بـه اختلافـات و اشـتراکات سـاختاري آن بـا زبـان انگليسي اشاره کند؛ ازجمله اينکه هر دو زبان از ميان چهار کنش کلامي عمده ، براي سه کـنش کلامـي خبري، امري و پرسشي، ساخت دستوري ويـژه دارنـد.