چکیده:
قرآن در دو آیۀ مختلف، اما با تعبیری تقریبا یکسان، دربارۀ ستونهای آسمانها سخن گفته است؛ ولی ساختار سخن در این آیات به گونهای است که مفسران در طول تاریخ آن را به دو شکل کاملا متفاوت فهم کردهاند که یکی حاکی از وجود ستونهایی نامرئی برای آسمان، و دیگری نافی وجود هرگونه ستونی است. این دو تفسیر، هرچند در ظاهر هر یک مبتنی بر تحلیلهای ادبی خاص خودشان هستند، اما بررسیهای این مقاله نشان میدهد که پذیرش یا رد هر کدام از دو تفسیر فوق، بیشتر از آنکه متکی به قواعد ادبی باشد، مبتنی بر نظریاتی پیشینی در حوزههای کلام و کیهانشناسی و نیز رابطۀ میان این دو حوزه است. بنابراین، با گذر زمان و وقوع تغییرات یا اصلاحاتی در هر یک از دو حوزۀ فوق یا ارتباطات میان آنها، چگونگی تفسیر آیه دستخوش تحولاتی جدید میشود. این مقاله با رویکرد تاریخی به بررسی چگونگی وقوع این تحولات تفسیری بر اثر تحولات کلامی و کیهانشناختی در طی چهارده قرن گذشته میپردازد و نشان میدهد که این تحولات را میتوان در سه دورۀ تاریخی مجزا بر اساس تحولات رخداده در کلام و کیهانشناسی طبقهبندی کرد.
The pillars of the heavens have been articulated in the Quran in a manner that has enabled the commentators throughout history to interpret it in two completely different ways, one indicating the existence of invisible pillars for the heavens, and the other denying the existence of any pillar for them. Although these two interpretations are apparently based on their own literary analyzes of the text, the studies of this article show that the acceptance or rejection of either of the above two interpretations is based on prior theories in the fields of theology and cosmology as well as the relationship between the two, rather than on literary rules. Therefore, with the passage of time and the occurrence of changes or corrections in each of the above two areas or the relations between them, the interpretation of the verse undergoes new revisions. With a historical approach, this article examines how these interpretive developments occurred as a result of theological and cosmological developments over the past fourteen centuries and shows that these developments can be classified into three distinct historical periods related to the developments of theology and cosmology.
خلاصه ماشینی:
تفسير در کشاکش کلام و کيهان شناسي 1 مطالعۀ موردي «ستون هاي آسمان » محمدعلي طباطبايي * چکيده قرآن در دو آيۀ مختلف و با تعبيري تقريبا يکسان ، دربارة ستون هاي آسمان هـا سـخن گفتـه است ؛ ولي ساختار سخن در اين آيات به گونه اي است که مفسران در طـول تـاريخ آن را بـه دو شکل کاملا متفاوت فهم کرده اند که يکـي حـاکي از وجـود سـتون هـايي نـامرئي بـراي آسمان ، و ديگري نافي وجود هرگونه ستوني است .
از سخن بالا اين گونه برداشت ميشود که طبري نهايتا نتوانسـته اسـت از ميـان دو قـول بالا هيچ يک را بر ديگري ترجيح بدهد؛ چون از طرفي قول به ستون هاي نامرئي کهـن تـرين و اصيل ترين ديدگاه تفسيري و منسوب به صحابۀ پيامبر در قرن نخست هجـري اسـت ، و از طرف ديگر، اعتقاد به آسمان گنبدي و بيستون در حال تبديل شدن به ديدگاه رايج و غالـب در عصر و زمانۀ او و متناسب با کيهان شناسـيهـاي رواج يافتـه در آن روزگـار بـوده اسـت ؛ مخصوصا با توجه به اين نکته که در زمانۀ زيست طبري، ديگر کيهان شناسي بطلميوسي هـم در محافل علمي جامعۀ اسلامي معرفي شده و آن هم از لحاظ بيسـتون دانسـتن آسـمان بـه کمک کيهان شناسي بابلي آمده است .
The Earliest Cosmologies: The Universe as Pictured in Thought by Ancient Hebrews, Babylonians, Egyptians, Greeks, Iranians, and Indo-Aryans; a Guidebook for Beginners in the Study of Ancient Literatures and Religions.