چکیده:
حق حاکمیت از مفاهیم کلیدی است که علاوه بر تنظیم رابطه دولت با مردم در عرصه داخلی، روابط دولت ها را با یکدیگر در عرصه بین المللی تنظیم می کند. پایان جنگ جهانی و اشغال اراضی فلسطین به دست نظامیان بریتانیا به بهانه قیمومت و بازآفرینی ساختار سیاسی در این اراضی، مقدمه صدور اعلامیه بالفور و ادعای تشکیل رژیم صهیونیستی گردید. حاکمیت فلسطینیان بر اراضی اشغالی هنوز بر بسیاری از دولت ها و ملت ها محرز است. بیش از هفتاد سال اشغالگری، تجاوز و اعمال فشارهای مختلف سلبی یا ایجابی بر دولتها و ملتها به منظور اعلام به رسمیت شناختن کشور خودخوانده صهیونیستی–یهودی و برقراری ارتباطات مختلف سیاسی و اقتصادی نتوانسته موجد حقی برای صهیونیست ها برای اعمال حاکمیت بر فلسطین و رافع حق حاکمیت فلسطینیان بر اراضی اشغالی باشد. شاخص هایی که در زمینه شناسایی حق حاکمیت فلسطینیان به منظور اعمال این حق بر اراضی اشغالی شناسایی شده است جملگی دلالت بر وجود حق حاکمیت مردم فلسطین بر اراضی اشغالی دارد.
The right to sovereignty is one of the key concepts that, in addition to regulating the relationship between the government and the people in the domestic arena, regulates the relations of governments with each other in the international arena. The end of World War II and the occupation of the Palestinian territories by the British military under the pretext of guardianship and the re-creation of the political structure in these territories, preceded the issuance of the Balfour Declaration and the claim of the Zionist regime. Palestinian sovereignty over the occupied territories is still evident to many governments and nations. More than seventy years of occupation, aggression and various negative or positive pressures on governments and nations to declare recognition of the self-proclaimed Zionist-Jewish state and establish various political and economic ties have failed to create a right for the Zionists to rule Palestine and deprive the right. Palestinian sovereignty over the occupied territories. The indicators identified in the context of recognizing Palestinian sovereignty in order to exercise this right over the occupied territories all indicate the existence of the right of the Palestinian people to sovereignty over the occupied territories.
خلاصه ماشینی:
تمام کشورهايي که تحت اختيار تحت الحمايگي کشوري ديگر قرار ميگيرند (نظير فلسطين در دوره پس از پايان جنگ جهاني تا صدور قطعنامه سال ١٩٤٧ ميلادي مجمع عمومي سازمان ملل متحد) در اين گروه قرار دارند و قطع نظر از اين که محدود شدن حاکميت به معناي اعراض از حاکميت نيست (بيات، ١٣٧٧، ٩٥)، تلقي عدم وجود حاکميت در خصوص يک سرزمين هم قابل تصور نمي باشد.
٣- عدم ايجاد حاکميت اسرائيل بر فلسطين اشغالي قطع نظر از اين که اصل تولد يک ماهيت سياسي به نام اسرائيل به منظور حکمراني در سرزمين فلسطين مورد پذيرش نيست برخي مراجع قضايي اعم از ديوان بين المللي دادگستري در يک نظريه مشورتي که در سال ٢٠٠٤ ميلادي ارائه شده است اشغال سرزمين فلسطين را مورد شناسايي قرار داده و از دولت ها خواسته است که شهرک سازي اسرائيل را مورد شناسايي قرار ندهد.
در اين خصوص مصوباتي که در مجمع عمومي سازمان ملل متحد تصويب شده است از جمله قطعنامه مربوط به اعلاميه درباره حقوق مردم بومي (بوميان ) مصوب سيزدهم سپتامبر ٢٠٠٧ ميلادي و شناسايي حق تعيين سرنوشت مردم و توجه به حقوق بنيادين و آزادي آن ها در اعمال اين حقوق و آزادي ها قابل اهميت ارزيابي ميشود و دلالت بر عدم صلاحيت سازمان ملل متحد در تصويب مقرراتي که نافي حقوق بنيادين ملت ها باشد از جمله ملت فلسطين در تعيين سرنوشت و حاکميت سياسي دارد.
با مطالعه قطعنامه هاي صادره از سازمان ملل متحد و ارکان آن حقوق شناسايي شده فلسطينيان پيرامون حق حاکميت آنان را ميتوان در موارد زير خلاصه کرد: حق شناسايي هويت مردم فلسطين ؛ حق بازگشت آوارگان ؛ حق تحصيل سرزمين هاي اشغال شده ؛ حق تعيين سرنوشت بدون مداخله قدرت هاي بيگانه ؛ حق تشکيل دولت و قانونگذاري ملي .