چکیده:
از جمله مسائلی که در بحث اثرگذاری قرآن بر پیدایش علوم ادبی مطرح است، بحث تاثیر قرآن در پیدایش علم لغت است. در این خصوص، دو دیدگاه مشخص بیان شده است؛ دیدگاه اول آن است که مایه ی همه مطالعات واژه شناختی، بی تردید قرآن است، و دیدگاه دوم، قائل است که به هیچ وجه نمی توان پذیرفت که آن همه قواعد دقیق و تعریفات روشن و سنجیده که در مباحث لغوی آثار خلیل و مانند او وجود دارد، بدون داشتن هیچ گونه سابقه و سر مشق قبلی، به این درجه از کمال رسیده باشد. طبق این دیدگاه، مسلمانان در چگونگی تدوین لغت نامه ها، از ملل دیگر تقلید کرده و از آنان اثر پذیرفته اند. بررسی دلایل هر دیدگاه، نشان خواهد داد که دلایل گروه دوم، برای اثبات مدعا قانع کننده نیست و مطالعه ی تاریخی آثار اولیه ی علم لغت، حاکی از آن است که اولین مباحث لغت شناسی، با واژگان قرآن آغاز گردیده و عامل اصلی در پیدایش این علم، ضرورت فهم قرآن بوده است.
Among the questions under consideration on the subject of the influence of Quran over the shaping of literary sciences, is the subject of the influence of Quran over the shaping of lexicography. In this case, two distinct viewpoints have been explained: the first viewpoint is that the source of all lexicographic studies is undoubtedly the very Quran, and the second viewpoint is that it is nowise acceptable that such accurate rules and clear and judicious definitions existing in the lexicographic and linguistic topics in the works of al-Khalil and his counterparts, could attain such grade of perfection without any preceding background and sample. According to this viewpoint, Moslems imitated the methods of other nations in compiling lexicons and were impressed with them. The assessment of the arguments of both viewpoints demonstrates that the proofs of the second party is not convincing of their claim, and the historical study of early lexicographic works indicates that the first lexicographic topics begin with the vocabulary of Quran, and the principal factor in the shaping of this science is the very necessity of the understanding of Quran.
خلاصه ماشینی:
و او را پدر علم لغت عربي لقب داده و آراي او، مبناي روش تفسير لغوي قرآن شده است (نکـ : سزگين ، ٦٢/١)، مصداق چنين حقيقتي است ؛ زيرا از طريق مجاهد، از او نقل شده که گفت : من معني «فاطر» در آيه ي شريفه ي «فاطر السماوات و الأرض » (الشوري /١١) را نمي دانستم ، تا اين که ديدم دو عرب ، درباره ي چاهي با هم مشاجره مي کنند و يکي از آن ها گفت : «أنا فطرتها» و منظور او آن بود که من به کندن آن چاه آغاز کردم (سيوطي ،٣٥٤/١).
از آثار منسوب به ابن عباس ، سه اثر در مباحث لغوي قرآن نام برده شده است : ٣ـ١ـ کتاب غريب القرآن، به تنظيم عطاء بن ابي رباح (م ١١٤ق ) (نکـ : سزگين ، همانجا) از اين کتاب دو نسخه خطي ، يکي در کتابخانه ي برلين به شماره ي ٦٨٣ (نکـ : بروکلمان ، ٩/٤) و ديگري در کتابخانه عاصف افندي ترکيه به شماره ي ٢/٢٨١٥ ثبت شده است .
مباحث واژه شناسي قرآن که توسط ابن عباس آغاز شد، بدون ترديد، ده ها سال قبل از اين که اولين کتاب ها از زبان بيگانه به زبان عربي برگردانده شود و مسلمانان با فرهنگ بيگانگان آشنا شوند، مطرح شده است .
در زمان خلافت مأمون (ح ١٩٨تا٢١٨ق ) بود که ترجمه به اوج خود رسيد (نکـ : عبدالجليل ، ١٥٨) با توجه به اين که آثار ادبي ترجمه شده به زبان عربي ، مربوط به قرن سوم به بعد است ، نمي تواند بر آثار ادبيات عرب ، در قبل از آن ، تأثير گذاشته باشد.