چکیده:
بیان مسئله: پژوهشهایی با موضوع «زن»، اغلب سویهای جدید از فرهنگ اجتماعی دوران مختلف را آشکار میسازد. جایگاه زنان در جغرافیای فرهنگی ایرانی، از دوران باستان تا به امروز، فراز و فرودهای بسیاری داشته است. یکی از راههای مطالعه این جایگاه، بررسی نسخ مصور تاریخی است. در این پژوهش دو نگاره با مضمون خواستگاری، از نسخه مصور «ورقه و گلشاه» مورد بررسی قرار میگیرد. این نسخه بهعنوان کهنترین نسخه مصور رقمدارِ فارسی، متعلق به اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ه.ق بوده و تصویرگر آن «مؤمن محمد خویی» است. این پژوهش به دو سؤال زیر پاسخ میدهد: اصالت ایرانی-تورانی نگارگر و بافت فرهنگیِ او، چه تأثیری بر خوانش شخصی وی از متن ادبی داشته و این خوانش چگونه در بازنمایی تصویری داستان تأثیر گذاشته است؟هدف: درک میزان تأثیر اصالت و بافت فرهنگی اجتماعیِ نگارگر، در نوع بازنمایی متن ادبی با ریشهای غیرایرانی هدف پژوهش حاضر است.روش پژوهش: رویکرد تحقیق، کیفی است. دادههای آن بر پایه اطلاعات کتابخانهای، پایگاههای اطلاعاتی علمی بهدست آمده و روش ارائه آن توصیفی و تحلیلی است. در تحلیل دادهها از نظریه نشانهشناختیِ بینامتنی مایکل ریفاتر استفاده شده است.یافتهها: در نتیجة حاصل از این پژوهش میتوان بیان کرد که نگارگر بافت فرهنگیِ متن ادبی که شامل نگاه مادی و زمینی به مقولة «عشق»، مولد بودن مردان در هرگونه فرهمندی و تصمیمگیری است را در خوانش شخصی خود، حل کرده و نگاهی ایرانی تورانی را که در آن زن، ماهیتی «فاعل و فعال» در عشق، تصمیمات و صحنههای اجتماعی دارد، به نمایش گذاشته است.
خلاصه ماشینی:
یافته ها: در نتیجۀ حاصل از این پژوهش میتوان بیان کرد که نگارگر بافت فرهنگی متن ادبی که شامل نگاه مادی و زمینی به مقولۀ «عشق »، مولد بودن مردان در هرگونه فرهمندی و تصمیم گیری است را در خوانش شخصی خود، حل کرده و نگاهی ایرانی تورانی را که در آن زن ، ماهیتی «فاعل و فعال » در عشق ، تصمیمات و صحنه های اجتماعی دارد، به نمایش گذاشته است .
در ضرورت پژوهش حاضر باید بیان کرد که به رغم پژوهش های وسیعی که در حوزة بررسی نسخ مصور ایرانی-اسلامی صورت گرفته ، نگاره های نسخه مصور ورقه و گلشاه ، علیرغم دارا بودن ویژگیهای فرهنگی و نمادین متعدد و با وجود اینکه قدیمیترین نسخۀ مصورِ رقم دار تاریخ نگارگری ایرانی بوده و نگارگر آن ، نام خود را «مؤمن محمد خویی» به عنوان نقاش ثبت نموده ، در بین پژوهشگران حوزة تجسمی کمتر محل توجه قرارگرفته است .
«رشیدی و طاهری» (١٣٩٨) نیز در مقالۀ «بررسی تأثیر تحولات اجتماعی و فرهنگی در دوره های صفوی و قاجار بر چهره نگاری و پیکره نگاری زن » مینویسند، زن در آثار نگارگری پیش از قاجار، اغلب جایگاهی مثالی و اسطوره ای داشته و از نظر نوع طراحی غیرواقع گرایانه ترسیم میشده و ارزش بصری آن همچون دیگر عناصر نگاره بوده است ، ولی در اواخر دورة صفوی و دورة قاجار، بر اثر ارتباط با غرب ، شاهد تغییر در نوع نگرش نقاش به نقاشی و توجه به واقع گرایی در ترسیم پیکرة زنان هستیم .