چکیده:
پس از جنگ جهانی دوم، بدلیل ویرانی های ناشی از جنگ، دولت حداکثری با در دست داشتن همه امور اقتصادی کشورها، زمام امور مردم را بدست گرفت. اما از اوایل دهه 1980 به بعد، که مصادف با سال های اول انقلاب ایران بود، اداره اقتصادی کشور ها، دولت ها را به تشکیلات حداقلی کشاند. وپس از آن با بیداری ملت های جهان سوم، و مطالبه حقوق انسانی خویش، قدرت ها ناچارا رو به سوی حکمرانی خوب آورند. در این مقاله با استفاده از روش هرمنوتیک مولف محور بررسی می نماییم که آیا هاشمی رفسنجانی به عنوان شخص اول اجرایی کشور درهشت سال ریاست جمهوری و پس از آن ریاست خبرگان رهبری و تشخیص مصلحت نظام با این سیاست ها هماهنگ بوده و تئوری حکمرانی خوب را پذیرفته است؟پس از بررسی می بینیم که حکمرانی خوب از دیدگاه هاشمی رفسنجانی مبتنی و منبعث از سنت اسلامی -شیعی، خصوصا سیره سیاسی پیامبر اسلام و ائمه وبهره گیری از تجارب و دستاورد های بشری در زمینه حکومتداری است که بویژه ازطریق نهادینه شدن نظام حزبی ، محقق میشود.
After World War II, due to the devastation caused by the war, the maximum government took control of the affairs of the people with all the economic affairs of the countries in hand. But from the early 1980s onwards, which coincided with the early years of the Iranian revolution, the economic administration of countries reduced governments to a minimal organization. And after that, with the awakening of the nations of the Third World, and the demand for their human rights, the powers will inevitably move towards good governance. In this article, using the author-centered hermeneutic method, we examine whether Hashemi , as the first executive person of the country during the his presidency and then the chairmanship of leadership and expediency experts, is in line with these policies and accepts the theory of good governance, we see that good governance from Hashemi's point of view is based on the Islamic-Shiite tradition, especially the political life of the Prophet and the Imams, and the use of human experience and achievements in governance, especially through the institutionalization of the party system.
خلاصه ماشینی:
در اين مقاله با اسـتفاده از روش هرمنوتيـک مولـف محـور بـه ايـن مسـئله پرداخته مي شود که آيا هاشمي رفسنجاني به عنوان شـخص اول اجرايـي کشـور درهشـت سال رياست جمهوري و پس از آن رياست خبرگان رهبري و مجمـع تشـخيص مصـلحت نظام با اين سياست ها هماهنگ بوده و نظريه حکمراني خوب را پذيرفتـه اسـت يـا خيـر؟ بررسي به عمل آمده نشان مي دهد که حکمراني خوب از ديدگاه هاشمي رفسنجاني مبتني و منبعث از سنت اسلامي -شيعي، وبهره گيري از تجارب و دستاورد هاي بشـري در زمينـه حکمراني خوب است که بويژه ازطريق تامين زيرساخت هـاي اقتصـادي، ثبـات و آرامـش سياسي و نهادينه شدن نظام حزبي، تنش زدايي در سياسـت خـارجي و اسـتفاده از ظرفيـت هاي بين المللي محقق ميشود.
از اين رو، فوکوياما اين نظر را دارد که تسريع رشد ميتواند در رژيـم - هاي سياسي و نهادي گوناگوني اتفاق بيافتد و اتفاق هـم افتـاده اسـت ،" (سـاندرام ، جـود هوري ، ٢٠١٢: ١٦) ** chowdhury,anis * kwame , sundaram,jomo Dani Rodrik *Fukuyama,francis Goldsmith, Arthur از نظرات گلداسميت و فوکوياما مي توان استنباط کـرد کـه توسـعه نسـبت بـه حکمرانـي خوب اولويت دارد و آنرا نبايد معطل شـاخص هـاي حکمرانـي خـوب کـرد و همچنـين توسعه مي تواند در تحقق پاره اي از شاخص هاي حکمراني خوب ، موثر واقع شود.