چکیده:
جریان اصلاحات با روی کار آمدن دولت احمدینژاد و یکپارچهشدن حاکمیت، توان و تاثیرگذاری خود را در عرصه سیاست و قدرت تا حد زیادی از دست داد و این روند نزولی بعد از وقایع تلخ سال 88 به ویژه پر رنگتر و نمود بیشتری یافت. با این حال درپی فرصت سیاسی ایجاد شده در انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری، اصلاحطلبان با توجه به سهمی که در پیروزی دولت اعتدال داشتند، رفتهرفته شروع به برنامهریزی و سیاستگذاری برای حضور دوباره در عرصه قدرت کردند. با این توصیف، پرسش اصلی پژوهش پیش رو این است که؛ اصلاحطلبان پس از انتخابات ریاست جمهوری 88 چه رویکرد و نگاهی به سیاست و قدرت داشتهاند؟ و این رویکرد چه تبعات اجتماعی برای این جریان درپی داشته است؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد که پس از انتخابات سال 88 جریان اصلاحات، ابتدا سعی کرد در قالب نوعی سیاست «ائتلاف و شراکت استراتژیک» با جریان اعتدال، مسیر خود را برای ورود به قدرت هموار کند تا بتوانند همچنان توان تاثیرگذاری خود بر ساختار سیاسی- اجتماعی کشور را حفظ نماید. با این حال عملکرد ضعیف دولت روحانی و برخی نهادهای حاکمیتی در مسائل مختلف از یک سو و ناتوانی خود اصلاحطلبان در بهرهگیری صحیح از سرمایه های فرهنگی، اجتماعی و نمادین خود در میدان قدرت باعث شد تا جریان اصلاحات افزون بر از دست دادن هژمونی و سرمایه نمادین خود در دهه 80، عملا با افول مقبولیت اجتماعی و از دست دادن سرمایه اجتماعی خود در دهه 90 نیز روبهرو شود.
With eight years of political and social presence in the country, with the advent of the Ahmadinejad government and the unification of the state system, the reform process has become virtually marginalized and less active. With the 11th presidential election, the faction stepped out of the lock of defense and began planning and policy-making to regain power. The main question of the research is that; how do reformists view politics and power after the 1988 presidential election? And what are the social consequences of this approach? The research findings show that after the 1988 election, the reform movement first tried to pave the way for it to enter power in the form of a policy of "coalition and strategic partnership" with the moderate current, so that they could continue to influence Maintain the socio-political structure of the country. However, the poor performance of Rouhani's government on various issues, on the one hand, and the inability of the reformists themselves to make good use of their political and social capital in the field of power, led to the reform process in addition to losing its hegemony and political capital in the 1980s. , Practically face the decline of social acceptance and loss of social capital in the 90's.
خلاصه ماشینی:
رويکرد اصلاح طلبان به قدرت سياسي در دهه ٩٠ و پيامدهاي اجتماعي آن (١٣٩٨-١٣٨٨) عليرضا سميعي اصفهاني ١ تاريخ دريافت :١٤ /١٣٩٩/٠٤ سيد سجاد سجادي صفت ٢ تاريخ پذيرش : ١٣٩٩/٠٨/٢٩ چکيده جريان اصلاحات با روي کار آمدن دولت نهم و يکپارچه شدن حاکميت ، توان و تاثيرگذاري خود را در عرصه سياست و قدرت تا حد زيادي از دست داد و ايـن رونـد نزولـي بعـد از وقايع تلخ سال ٨٨ به ويژه پر رنگ تر و نمود بيشتري يافت .
با اين توصيف ، پرسش اصلي پژوهش پيش رو اين است که ؛ اصلاح طلبان پس از انتخابات رياست جمهوري ٨٨ چه رويکرد و نگـاهي بـه سياست و قدرت داشته اند؟ و اين رويکرد چه تبعات اجتماعي براي اين جريان درپي داشته است ؟ يافته هاي پژوهش نشان ميدهد که پس از انتخابات سال ٨٨ جريان اصلاحات ، ابتـدا سعي کرد در قالب نوعي سياست «ائتلاف و شراکت استراتژيک » بـا جريـان اعتـدال ، مسـير خود را براي ورود به قدرت هموار کند تا بتوانند همچنان توان تاثيرگذاري خود بر سـاختار سياسي- اجتماعي کشور را حفظ نمايد.
٢-١-٣) مجلس دهم ،گام دوم ائتلاف در ميدان سياست با موفقيت دولت اعتدال به رهبري روحاني در انتخابات رياست جمهوري يـازدهم ، جريـان اصلاحات تلاش کرد تا از حاشيه يه متن بيايد و با توجـه بـه سـرمايه گـذاريهـايي کـه در پيروزي دولت اعتدال داشت ، به تدريج شروع به برنامه ريزي و سياست گذاري براي حضـور دوباره در عرصه قدرت کند؛ زيرا جريان اصلاحات پيروزي حسن روحـاني را ناشـي از در اختيار قرار دادن سرمايه سياسي اين جريان در قالـب سياسـت ائـتلاف بـا وي و مشـارکت سرمايه اجتماعي آن ها در ميدان رقابـت سياسـي در پشـتيباني از دولـت اعتـدال مـيداننـد.