خلاصه ماشینی:
"مفاهیم سنتی رابطه دال و مدلول تیره میشود و فواصل نمادین گفتوشنود برجسته میگردد تا معنا باختگی اندیشه سنتی زبان محور غرب و خاستگاه مبناییاش را نشان دهد؛زیرا این اندیشه،فاصله بین شی و کلمه را نزدیک میکند در حالیکه برعکس،کلمه تنها بازنمایی حقیقت است نه خود حقیقت.
درونمایه«در انتظار گودو»و سبک نوشتاری بکت از این نظر که آدمها تلاش نمیکنند واقعیت عینی را تسخیر کنند،مشابهاند؛همانطور که«استراگون»و«ولادیمیر» در مجموعه به هیچ نتیجهای درباره زندگی خود نمیرسند،بکت نیز برای تعالی جمعی به همراه خواننده،چه در سبک و چه در محتوا تلاش نمیکند،در عوض او مکالمهای دو سویه بین خواننده و متن برقرار میکند و به گفته کریستوا،گفتگوگرایی جایگزین این مفاهیم(جوهر و علیت)میشود و آنها را در مفهوم ارتباط جذب میکند.
استراگون و ولادیمیر در پی این تغییر به دلیل نقصان معنا در زبان و به تبع آن شکست در برقراری رابطه با دیگری،نبود مرجع یا مدلول ماورایی که بتوانند حضورشان را بر پایه آن قرار دهند و خلأیی که زندگیشان را تشکیل میدهد،منتظر کسی هستند که به نظر میرسد هیچ وقت نمیآید.
هدف زندگی او این است که در تنهایی،صدای خود را ضبط و به آن گوش کند؛چنانکه کریستوا میگوید:«لیبیدو،قبل از (به تصویر صفحه مراجعه شود) اینکه خود را مرده بداند،خطری نخستین برای قدرت مطلقش را از سر میگذراند؛چیزی که باعث میشود وجود دیگری برای فرد مشکل به نظر برسد.
مفهوم شالوده شکنی دریدا چیست؟منظور نوع عمل و خوانشی است که مبتنی بر تثبیت مرزهای معنایی معین است و سیستم زبان آن را به متن میبخشد و این باید ریشه کن یا لااقل تضعیف شود و همین مساله،تلویحا اعتبار ساختارهای زیربنایی را که دیگر حقایق بر پایه آنها قرار گرفتهاند،مورد تردید قرار میدهد."