چکیده:
امروزه مهمترین مسئله ای که ذهن بسیاری از نظریه پردازان علم سیاست را به خود مشغول نموده است، رابطه دین و سیاست می باشد. این موضوع زمانی اهمیت بیشتری پیدا می کند که به مقوله دولت اسلامی ورود می کنیم. در دنیای کنونی با قرائت های متعدد و مختلفی از اسلام مواجه هستیم، شماری براساس سنت به مداخله گسترده دین در سیاست نظر دارند و شماری براساس تجربه بشری به عدم مداخله دین در سیاست معتقد هستند. اختلاف و تشتت در این حوزه از نظریه اسلامی دولت با وقوع انقلاب اسلامی ایران به مرحله جدیدی وارد شد تا آنجاکه امکان تحقق دولت دینی در جغرافیای مسلمانان را تقویت نمود. لذا نظریه پردازی در قلمرو حضور دین در سیاست وارد مرحله نوینی شده و از این منظر پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این سوال است که گستره حضور شریعت در سیاست چگونه است؟ در پاسخ به سوال پژوهش، فرضیه عبارت است از اینکه شریعت اسلام بر مبنای نیاز بشری و منبع معرفت شناختی وحی، با قرائت حداکثری از اسلام و در پناه نظریه الهی دولت به مفهوم نوینی به نام اسلام سیاسی رسیده است که شکل تکامل یافته نظریه الهی دولت قلمداد می شود.
Today, the most important issue that has caught the minds of many political science theorists is the relationship between religion and politics. This issue becomes even more important when dealing with the issue of Islamic State. In today's world, we are confronted with many different interpretations of Islam, some with a tradition of widespread religious interference in politics, and some with a human experience of non-interference in politics. The divergence in this field from the Islamic theory of the state with the outbreak of the Islamic Revolution of Iran entered a new phase, in so far as it strengthened the possibility of the realization of a religious state in Muslim geography. Therefore, theorizing in the realm of the presence of religion in politics has entered a new stage, and from this perspective, the present study seeks to answer the question of what is the scope of shariah in politics? In response to the research question, the hypothesis is that the Islamic Shari'ah based on human need and the epistemological source of revelation, with the highest reading of Islam and in support of the divine theory of the state, has reached a new meaning in the name of political Islam,
خلاصه ماشینی:
روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و نتایج نشان داد که با پذیرش نظریه الهی دولت و قبول ذات مشروعیتبخش خداوند به دولت میتوان تاکید کرد که: نقشآفرینی دین منحصر به اخلاق و احکام فردی و عبادی نیست، بلکه شامل تمام جنبههای حیات سیاسی، عبادی و اجتماعی انسان میشود.
هرچند اسلام از ابتدای ظهور، سیاسی بوده و حتی در دورههایی (مثل امپراتوری عثمانی در جهان اهل سنّت و سلسله صفویه که خود را مستظهر به حمایت علمای شیعه میدانستند)، اقدام به تأسیس حکومت اسلامی کرد، اما برای مدتی طولانی از عرصه سیاست برکنار بود و در قرن اخیر است که بار دیگر ورود اسلام به عرصه سیاست با قرائت حداکثری و تحت عنوان اسلام سیاسی متبلور گردید (پوراحمدی و ذوالفقاری، 1394: ص10).
بر این اساس، آنچه در پژوهش پیشرو مورد توجه میباشد، به توضیح و تبیین نقش دین در سیاست، با امعان نظر قرار دادن نظریه الهی دولت و در نتیجه تحقق قرائت حداکثری از دین و تبیین آن در سایه مفهوم جدیدی به نام اسلام سیاسی است.
این گفتمان بر تفکیکناپذیری دین و سیاست تاکید کرده و مدعی است که اسلام از نظریهای جامع درباره دولت و سیاست برخوردار است و به دلیل تکیه بر وحی، از دیگر نظریههای سیاسی موجود، برتر میباشد.
عدم امکان جدایی و تفکیک حوزه سیاست از دین: این دیدگاه معتقد است که اسلام از نظریهای جامع درباره دولت و سیاست برخوردار بوده و به دلیل تکیه بر وحی از دیگر نظریههای سیاسی متّکی بر خرد انسانی، برتر است (حسینیزاده، 1386: ص17).