خلاصه ماشینی:
"بنابراین حدس زدیم که کار باید از جانب آنها باشد ولی سؤال این بود که کدام گروه از حزب توده به این کار مبادرت کرده است؟فردای آن روز من برای تحقیق و اطلاع از چند و چون کار به موسسه اطلاعات رفتم و گفتم این نامه که در روزنامه چاپ شده کار چه کسی است؟پاسخ دادند که مسؤول نامههای وارده مرحوم فرزانه است،مرحوم فرزانه آن موقع در گوشهای از کتابخانه موسسه اطلاعات که در واقع تبعیدگاه بود کار میکرد.
اما ملکی باز ماجرا را کش میدهد و حمله را شدیدتر میکند تا جایی که خانم دانشور عصبانی میشود و میگوید آقای ملکی دیگر بس است!شما چیزی گفتید او هم قبول کرد چقدر تکرار میکنید و بعد با حالت تندی آنها بلند میشوند میروند بعد نوشته بود:بعد از این قضیه فکر میکردم دیگر جلال پایش را خانه ملکی نمیگذارد.
کیهان فرهنگی:آقای دکتر در بین کتابها اشاره به غربزدگی کردید،نظرتان در مورد شناخت جلال از غرب چیست؟ دکتر انور خامهای:همانطور که گفتم جلال از نظر فکری و عقیدتی دورههای مختلفی داشته، اگر چه در یک خانواده مذهبی مسلمان و معتقد بزرگ شده اما مطالعه یکسری کتب در دوران دبیرستان بخصوص کتابهای کسروی تغییراتی در افکار او به وجود میآورد،سیر مطالعاتی او ادامه مییابد و او به ضعف نظریات کسروی پی میبرد و بنابراین جلال به همین ترتیب همیشه در حال گذار از یک دید و شناخت به شناختی دیگر است ولی بنیان اندیشههایش همیشه ثابت است،همانطور که در هر مرحله به آن حرفهایی که میزده معتقد بوده و با صمیمیت هم از آن دفاع میکرده بنابراین میتوان گفت که آخرین مرحله زندگی جلال همان عقیدهای است که در آخرین مرحله زندگیش داشته است."