خلاصه ماشینی:
"CLAIR) در کتاب«نگاهی بر وضعیت هنرهای زیبا»(1983)مینویسد؛آیا طی بیست و پنج سال گذشته آثار تجسمی بزرگی که بتوانند گواهی بر هنر عصر ما باشند خلق شدهاند؟به چه دلیل است که در موزههای هنر مدرن بهجز بیارزشی،فرمالیسم،انتلکتوئالیسم تهی و تمسخرآمیز،چیز دیگری دیده نمیشود،و بیشترین چیزیکه در این موزهها به چشم میخورد مجموعهای خستهکننده از آثار آبسترهای است که فاقد هرگونه محتوا و جوهره بوده،اندوهگین،بیبنیه و ضعیف میباشند؟چرا علیرغم تمامی این ویژگیها زیر نگاه بیتفاوت بازدیدکنندگان،همچنان بر خرید،ستایش،تفسیر و به نمایش گذاشتن این آثار پافشاری میشود؟ «ژان کلر»هنر آوانگارد را،که با هیاهوی بسیار در رأس هنرهای زمان خود قرار گرفته است، اینچنین تفکیک مینماید:از یک سو آخرین نمایندگان نقاشی آبستره و تحلیلی،که در ایجاد تنوع و گوناگونی در نامرئیات و تقریبا هیچی تا بینهایت پیش میروند،و از سوی دیگر پاپ آرت و فوتورئالیسم Photore?alisme که تصویرهای پرزرق و برق آنها بدونشک،سادهلوحانهترین تصویرهایی هستند که از زمان ویکتوریا،ملکه انگلیس،تاکنون خلق شدهاند.
در پایان،مسئلهای که باید به خوبی مورد (به تصویر صفحه مراجعه شود) بررسی قرار گیرد اینست که دنیای امروز که مربوط به مؤسسات عمومی و خصوصی میشود از چه جهاتی با دنیای آکادمیک قرن گذشته و تمامی نهادهای مربوط به آن از قبیل آموزشگاهها، سالنها،مدالها،پانسیونها،خواستههای عموم مردم،تفاوت دارد؟با تمام این تفاصیل آیا نمیتوان گفت که تنها تفاوت میان این دو دنیای متفاوت هنر در دگرگونی کامل ارزشهای مربوط به اصول زیبایی شناختی است که امروزه بهعنوان راهی برای دور ساختن شبح باقیمانده از آکادمیسم تحقیر شده،به آن نگریسته میشود؟کاملا روشن است که نابودی الین ارزشها-با جانبداری از مدرنیسم امروز-ریشه در فروپاشی آکادمیسم سنتی دارد که در ابتدای این قرن و همراه با به رسمیت شناخته شدن امپرسیونیستها آغاز شده و با موفقیت پدیده آبستره در آغاز سالهای پنجاه به پایان میرسد."