خلاصه ماشینی:
"از آنجا که این دستهبندیها،مبنایی را در اختیار نویسنده میگذارند تا شخصیتپردازی کند-و نیز از آنجا که این دستهبندی به صورت گونهای خلاصهسازی به ویژه به کار ارائه شخصیتهای فرعی میآید-به نفع خواننده است که دریابد شخصیتهای داستان به چه طریقی نمایندهءچه گروهی هستند.
شخصیتهای داستان و کنش( Characters and action ) هرچند نویسنده ممکن است در آغاز از شخصیتهای اصلی داستانش شخصیتپردازی«تختی»3ارائه کند(توصیف نویسنده از آن شخصیت،که معمولا شامل توصیف جسمانی و درعینحال توصیف برخی ویژگیهای اخلاقی اصلی او است)و سپس آنها را درگیر کنش داستانی کند،اما در میان نویسندگان مدرن معمولتر است که به شخصیتها اجازه دهند شخصیتشان را به واسطهء کنش،کلام و فکر نشان دهند.
زاویهءدید( Oointofview ) در پیگیری مشکل خواننده برای درک شخصیتهای داستان و کنش آن، پیشتر به زاویهءدید(نسبت نویسنده با داستانی که میگوید)اشاره کردیم،و گفتیم که زاویهءدید اثری قابل توجه بر تمام جنبههای داستان دارد،اما این نکتهء تکنیکی نیاز به موشکافی بیشتری دارد.
در آثار بلند،نویسنده میتواند با خیال آسوده در قسمتهای متفاوت،زاویه دیدش را تغییر دهد،اما انجام این کار در داستان کوتاه بسیار مخاطرهآمیز است،زیرا خواننده پیش از پایان داستان،فرصت کافی برای اخت شدن با این تغییر را ندارد(البته در برخی داستانها و نمایشها نیز نویسنده به عمد زاویهدیدش را تغییر میدهد تا توجه مخاطب را به این نکته جلب کند که آنچه ارائه میشود،واقعی نیست).
از آنجا که در داستان اول شخص،نویسنده بسیار دور از خواننده قرار میگیرد،ناهمخوانی جزئی آدمها و لحن داستان کمتر به حساب او گذاشته میشود-خواننده معمولا گمان میبرد که ناهمخوانیها بخشی از خصلتهای همان آدمها هستند-اما این روش محدودیتهایی دارد که نویسنده نمیتواند از آنها بگذرد-."