خلاصه ماشینی:
"«شما آنها را میشنوید»و«واژههائی ابلهانه میگوئید»،این عبارات توسعه بخش روندی مبتنی بر این است که گروه انسانی فردی را تباه میسازد و به گونهای جنونآمیز او را دنبال میکند،و با قضاوت خود او را حقیر و زبون و به داشتن شرم و حیا محکوم میکند.
همه چیز دربارهء ساروت سیری عجیب و نامتعارف طی (به تصویر صفحه مراجعه شود) کرده است:حرفهء ادبی،سرنوشت،اصل و نسب روسی و جایگاه عظیمی که او در دنیای ادبی فرانسه به دست آورد،همگی موجب شگفتی است.
همان طور که خود او نیز بعدها توضیح داد،تسخیر و انتقال احساسات از موضوعات مهم و مطرح برای او بود؛تأثراتی مبهم و گذرا که با پذیرفتن نظریات عینی و طبیعی پیش میآید،نه راوی داستان نقشی در آنها دارد و نه خواننده(البته صرف نظر از تک گوئی درونی برخی قهرمانان).
ساروت با پیوند زدن خاطرات زندگانی خود با تصاویر و احساساتی خاموش تا به امروز و نیز تأثربرانگیز بیشتر علاقهمند است پژواک آنها را در زمان حاضر بشنود تا احیای مجدد گذشتهای دور و از دست رفته را.
» به عبارت دیگر،چگونه میتوان از موضوع،شخصیتها و دسیسهها خلاصی یافت؟آیا میتوان از تمامی تجزیه و تحلیلهای قالبی و کلیشهای روانشناختی،و نیز دام زبان، اجتناب کرد؟ تمامی آثار ناتالی ساروت این اندیشه را به تصویر میکشد:زبان چیزی نیست جز مجموعهای تصنعی و ساختگی که فقدان اصالت زندگی در جامعه را نمایانتر میسازد.
در ادبیات انگلیسی ناتالی ساروت یکی از چهرههای رمان نو فرانسه است که کمتر شناخته شد و هیچ گاه جایگاهی چون آلن رب گریه و مارگریت دوراس13را به دست نیاورد،در صورتی که او یکی از طلایهداران و رهبران نظریهء رمان نو است."