خلاصه ماشینی:
"خاکمردانی درباره علت کوچ خود از ارومیه در قطعه شعری چنین میسراید: عزیمت کرد روزی عنکبوتی که بهر خود کند تحصیل قوتی به جایی دید شهبازی نشسته ز قید دست شاهان باز رسته به گرد آن تنیدن کرد آغاز که بر بندد پر و بالش ز پرواز زمانی کار در پیکار او کرد لعاب خود همه در کار او کرد چو آن شهباز کرد از وی کناره نماندش غیرتاری چند پاره که اشاره به منازعاتش با اخباری مسلکان دارد ؛ ولی در ضمن به بزرگی از آنها یاد میکند .
ملتجی ، یک مثنوی به فارسی در شرح احوال زندگانی و مسافرتهای خود سروده، که نسخه اصل آن در سال 1345 ش در نزد مؤلفان کتاب بزرگان و سخنسرایان آذربایجان غربی بوده و آنها این مثنوی را چنین معرفی نمودهاند:این مثنوی در شرح احوال زندگی مصنف و مسافرتهای او به رشته نظم کشیده شده و فاقد تاریخ است و برخی مطالب آن نشان میدهد که گوینده در فلسفه و حکمت قدیم دست داشته است.
علت ابداع باشی بیغرض جمله معلول تو ، جوهر یا عرض از تو باشد جمله نعمتهای ما قوت و قدرت ، فتوتهای ما(1) در کتاب شبستر و پیرامون نیز چند بیت از اشعار ملتجی به نقل از جنگی در کتابخانه آقای بیتالله جمالی نقل شده است: عزیمت کرد روزی عنکبوتی که بهر خود کند تحصیل قوتی به جایی دید شهبازی نشسته ز قید دست شاهان باز رسته به گرد آن تنیدن کرد آغاز که بر بندد پروبالش ز پرواز زمانی کار در پیکار او کرد لعاب خود همه در کار او کرد چون آن شهباز کرد از وی کناره نماندش غیر تاری چند پاره(2) و در مرثیه جناب سکینه دختر امام حسین علیهالسلام در منازل شام چنین میسراید: سکینه از تو پدرجان!"