چکیده:
شخصیت داستانی و اسطورهآمیز مسیح(ع) دستاویزی برای دانش ادبی فراهمکردهاست. این پژوهش، جدای از پرداختن به نقش و تأثیر عیسی در متون ادب فارسی، با بینشی عرفانی به شرح منسجم تثلیث، تصلیب، عروج و رجعت عیسی پرداخته و یافتههای مسئله را با شواهدی از ادب فارسی به روش تفسیری، تبیینکردهاست. همچنین با نگاهی به زندگی شگفتآور مسیح(ع)- با هدف مانا شدن باورمندیها- ضرورت تحقیق را روشنساختهاست . از سویی با دیدگاهی استعارهگونه، تثلیث را رمزی از وحدت دانسته و صلیب را نماد نفس اماره نشانداده که باید با آن مبارزهکرد. اما از منظر اسطورۀ دایره، عروج را نشانۀ قرب و رجعت را استعاره از بازگشت به اصل خویشتن، شناسانده و با نگاه عرفانی، آشکارکرده که با راهنمایی پیری خردمند چونان مسیحی ورجاوند ، میتوان مجردوار با رهایی از مغرب تن به مشرق جان عروج داشت تا به وطن حقیقی وجایگاه عشق، برای جاودانگی رجعتکرد.
The fictional and mythical character of Christ has provided a liturgy for literary knowledge. Apart from addressing the role and influence of Jesus in Persian literary texts, this research, with a mystical insight, describes the Trinity, the communion, the ascension, and the course of Jesus in a coherent manner and explains the findings of the problem with the evidence of Persian literature in an interpretive way. Also, by looking at the marvelous life of Christ-with the aim of manifesting the beliefs-it has made clear the need for research. On the other hand, with the view of the metaphor of the species, the Trinity is considered as a cipher of unity, and the cross has been shown as the symbol of the soul, which must be fought with. But regarding the myth of the circle, the ascension as a sign of glory and return is a metaphor of the return to the principle of self, and, with a mystical look, has revealed that with the advent of a wise man as a Christian, the abstract can be lifted from the west to the east of the ascendant. He returned to the real homeland and the realm of love for eternity.
خلاصه ماشینی:
اما از منظر اسطورۀ دایره، عروج را نشانۀ قرب و رجعت را استعاره از بازگشت به اصل خویشتن، شناسانده و با نگاه عرفانی، آشکارکرده که با راهنمایی پیری خردمند چونان مسیحی ورجاوند ، میتوان مجردوار با رهایی از مغرب تن به مشرق جان عروج داشت تا به وطن حقیقی وجایگاه عشق، برای جاودانگی رجعتکرد.
اما نگاه دیگرگونۀ این پژوهش؛ نسبت به جستارهای همسان، آنست که با بینشی ادبی- عرفانی مبانی تثلیث، تصلیب، عروج و رجعت عیسی را تفسیر و با پاسداشت باورمندیها و شناساندن شخصیت عرفانی مسیح، یافتههای مسئله را با شواهدی از ادب فارسی،تجزیه و تحلیل کردهاست.
جیلی با تفسیری که از آیه مزبور و آیات بعد ارائهمیدهد، قائل است، قوم عیسی در عقیده به تثلیث، طبق فهم خود از ظاهر کلام خدا در آغاز انجیل، یعنی «باسم الاب و الام و الابن» عملنمودند؛ پس مثل آنها، مثل مجتهدی است که در اجتهادش دچار خطا و لغزش شدهاست و خداوند به پاس این اجتهاد به او اجر مزد عطا میفرماید.
از سویی عیسی، نماد روح و تجرد است و آدمی نیز برای عروج و بازگشت به اصل خویش باید مجردوار از مغرب تن رهایابد تا به مشرق جان دستیابد.
The Mystical Interpretation of the Trinity, the Crucifixion, the Ascension and Return of Jesus Hossein Mohammadi Mobarez1, Asghar Daddbeh2, Abdalreza modarreszadeh3 1 PhD Student, Persian Language and Literature, Kashan Branch, Islamic Azad University, Kashan, Iran.