چکیده:
مبحث حدوث و قدم عالم ریشه در مبانی تفکر کلامی و فلسفی نظیر ملاک نیاز معلول به علت، نسبت علت تام و معلول، ضرورت علی و معلولی، تبیین ماهیت زمان و مکان و نسبتشان به یکدیگر، تبیین ذات و صفات الهی نظیر علم، قدرت، اراده و نسبت صفات با ذات دارد. دراین میان، برخی متکلمان، براساس مبانی فکری خود و توجه به ظاهر آیات و روایات، حدوث زمانی عالم را برگزیدند و شواهد و استدلالهایی اقامه کردند. در نقطه مقابل، فلاسفه مسلمان با نقد ادله و شواهد ایشان، قدم زمانی عالم را اختیار کردند. از سوی دیگر، برخی متکلمان برای گریز از چالشهای حدوث زمانی و ترمیم ساختاری آن، نظریه زمان موهوم را ارایه کردند. یکی از محورهای اساسی در این نظریه، مسیله موجودیت و معدومیت زمان موهوم است که شکلدهنده دیالوگ استدلالی میان فلاسفه و متکلمان بوده است. در این پژوهش، اولا نظرات متکلمان که در سه محور موجودیت، معدومیت و نفسالامری بودن این زمان متغیر است، مورد بررسی قرار میگیرد؛ ثانیا نقدهای فلاسفه بر آرای متکلمان تبیین میگردد. نهایتا نیز آشکار میگردد که با وجود تنافر آرای فلاسفه و متکلمان و اشکالات واردشده مانند شبیه زمان موجود بودن زمان موهوم و لغو بودن معدومیت زمان موهوم، میتوان هر دو گروه را در اثبات نوعی وعاء برای موجودات عوالم مافوق ماده با وجود اختلاف در تبیین ویژگیها و منشا انتزاع این وعاء متفق دانست.
The discussion pertaining to the origination and eternity of the universe is rooted in the foundations of the theological and philosophical thoughts such as the effect’s need of the cause; the relationship of the ultimate cause and the effect; the cause and effect necessity; explaining the time and place and their relationship; explaining the divine essence and attributes such as knowledge, power, willpower, and the relationship between the attributes and the essence. Meanwhile, some of the theologians have chosen the temporal origination of the universe on the basis of their intellectual foundations and by considering the appearance of the verses and traditions, having presented some evidences and arguments for this. On the opposite side, the Muslim philosophers have criticized their evidences and reasoning to choose eternity of the universe. However, some other theologians have presented the theory of the imaginary time to evade the challenges of the temporal origination and proceed with its structural modification. One of the basic lines in this theory is the issue pertaining to the existence or non-existence of the imaginary time, which forms the argumentative dialogue among the philosophers and theologians. In this study, we have firstly investigated the opinions of the theologians in three lines of existence, nothingness and noumenality of the time. Secondly, we have explained the critiques of philosophers to the theologians’ opinions. Finally, it is clarified that in spite of the inconsistency between the views of the philosophers and theologians and the objections posed such as similarity between the existent time and the imaginary time as well as the absurdity of the nothingness of the imaginary time, we can consider both groups as having agreement in proving some sort of container for the beings beyond matter and in spite of disagreement in explaining the features and the source of abstractness of that container.
خلاصه ماشینی:
نهایتاً نیز آشکار میگردد که با وجود تنافر آرای فلاسفه و متکلمان و اشکالات واردشده مانند شبیه زمان موجود بودن زمان موهوم و لغو بودن معدومیت زمان موهوم، میتوان هر دو گروه را در اثبات نوعی وعاء برای موجودات عوالم مافوق ماده با وجود اختلاف در تبیین ویژگیها و منشأ انتزاع این وعاء متفق دانست.
زمان موهوم، وعاء، عدم صریح، زمان موجود، فلاسفه، متکلمان مقدمه متکلمان متقدم، براساس تفکر کلامی خود، نظیر حدوث دانستن مناط نیاز معلول به علت (فخررازی، 1404ق، ج1، ص 215)، تلقی عرفی و زمانی از فاعلیت، اختیار (فخررازي، 1404ق، ج 1، ص242؛ تفتازانی، 1409ق، ج2، ص 10ـ12؛ دغیم، 2001، ص 516ـ518)، قدرت و اراده الهی (خفری، 1382، ص 99؛ نراقی، 1381، ص 330ـ339؛ همو، 1423ق، ج 1، ص 154ـ157) در تبیین مسئله نسبت خدا با عالم، حدوث زمانی عالم را برگزیدند.
در برخی تعاریف، این زمان، عدم موهوم ازلی سیال ممتدی بین خداوند و اول عالم دانسته شده که در جهت ازل تا بینهایت و در جهت ابد هنگام حدوث اول عالم منتهای آن است و نوعی امتداد وهمی تلقی شده است (ميرداماد، 1367، ص31؛ فیاض لاهیجی، 1383، ص231؛ همو، بیتا، ج2، ص345؛ فیض کاشانی، 1375، ص121).
معيت و انفصال زمانی در امر مجرد اشکال دیگری که از جانب مخالفان این نظریه در رابطه با موجودیت زمان موهوم و نسبت آن با خداوند، مطرح میشود از این قرار است که «اگر زمان موهوم، موجود باشد، خداوند دارای حیز و جهت خواهد بود؛ و التالی باطل؛ فالمقدم مثله».