چکیده:
نقش و تاثیر «حب» در فعل اختیاری فاعل مختار امری غیرقابل انکار است؛ اما فهم دقیق این مطلب در گرو طی مراحلی ازجمله تحلیل فلسفی حقیقت حب است. از معدود فیلسوفانی که درصدد تحلیل حب برآمدهاند، علامه طباطبایی است. هدف ما در این مقاله، تبیین و بررسی دیدگاه علامه درباره حب با رویکردی تحلیلی انتقادی است. از نگاه علامه طباطبایی «حب ارتباطی وجودی بین محب و محبوب است و چنین ارتباطی یک رابطه قایم به دو طرف است» و از اینجا نتیجه میگیرد که حب از آن جهت که حب است متوقف بر وجود شعور و آگاهی نیست و اینکه در برخی مصادیق، وجود آن منوط به وجود شعور است ویژگی مصادیق مذکور است. همچنین علامه حب را حقیقتی مشکک میداند که در همه موجودات ساری است و معتقد است هر شییی ذات خود را دوست دارد. اینکه «حقیقت حب منوط به شعور و آگاهی نیست» مورد اشکال است. حب، وجودی قایم به محب و گاه عین او است. تعریف علامه از حب، بر حب ذات صدق نمیکند و تحلیلش ناتوان از تبیین حب ذات است؛ بلکه چنین تصویری از حب، مستلزم انکار حب ذات است. البته حب حقیقتی ذات اضافه است و در مواردی که متعلق حب، با محب تغایر وجودی دارد وجود حب در گرو وجود عینی محبوب نیست؛ بلکه حصول نوعی آگاهی نسبت به محبوب برای حصول حب کافی است.
The role and effect of 'love' in the volitional action of the free-willed agent is an undeniable fact. However, the precise understanding of this fact is dependent on going through some stages including the philosophical analysis of the truth of love. Allamah Tabatabaei is one of the few philosophers who have sought to analyze love. In this article, our goal is to explain and investigate Allamah's view about love using an analytical-critical approach. In Allamah's view, "love is an existential relationship between the lover and the beloved, and such a relationship is dependent on the two parties". From this, he concludes that love is not, due to its nature, dependent on conscience and awareness, and that in some instances, its existence depends on the existence of conscience is the feature of the aforementioned instances. Similarly, Allamah maintains that love is a gradational truth that is running in all beings. He also believes that every 'thing' loves itself. The idea that the truth of love is not dependent on conscience and awareness is defective. Love is something dependent on the lover, and is sometimes the same as him. Allamah's definition of love does not apply to love of 'self', and his analysis is unable to explain love of 'self'. Rather, such an image of love necessitates the denial of love of 'self'. Of course, love is a truth added to self, and in those cases wherein the beloved is existentially contrary to the lover, the existence of love is not dependent on the objective existence of the beloved; rather, acquisition of some sort of awareness of the beloved is enough for acquisition of love.
خلاصه ماشینی:
همچنین با توجه به این سخن که «حب ارتباطی وجودی و انجذابی خاص بین علت مکمل و یا شبیه به آن و بین معلول مستکمل و یا شبیه به آن است» (طباطبائی، 1390ق، ج 1، ص411) و با توجه به سخن دیگر علامه که میفرماید: «اگر معلولی که حب علتش به آن تعلق میگیرد موجودی باشعور باشد حب علت خود را در درون نفس خود (اگر دارای نفس و استقلال جوهری باشد) مییابد» (همان، ج 1، ص411)؛ ممکن است گفته شود مقصود علامه از اینکه حب را رابطهای وجودی دانسته، این است که حب، چیزی جز همان رابطۀ علیت ـ كه میان علت و معلول برقرار است ـ نیست؛ اما در این فرض نیز میتوان اشکال کرد که اولاً رابطۀ علیت یک اضافۀ اشراقی است و بنابراین نمیتوان آن را قائم به دو طرف دانست و ثانیاً در این صورت محبوب نمیتواند امر مفقود باشد.
البته حب نیز مانند علم، حقیقتی ذات اضافه و ناظر به متعلقی است، اما اولاً متعلق مذکور در برخی مصادیق آن میتواند از حیث وجودی با وجود محب وحدت داشته باشد و تغایر محب و محبوب تنها تغایر حیثیتی باشد و ثانیاً در مواردی که متعلق حب، با محب تغایر وجودی دارد وجود حب در گرو وجود عینی محبوب نیست؛ بلکه فقط حصول نوعی آگاهی و شناخت نسبت به محبوب برای حصول حب کافی است؛ حتی اگر گفته شود مقصود علامه از اینکه حب را نوعی رابطۀ وجودی دانست این است که حب از لوازم رابطۀ علیت یا عین آن است باز هم اشکالاتی متوجه آن است؛ اشکال مهم دیگری که به تعریف و تحلیل علامه از معنای حب وارد است عدم صدق تعریف موردنظر ایشان بر حب ذات و ناتوانی تعریف او از تبیین آن است؛ بلکه باید گفت چنین تصویری از حب، مستلزم انکار حب ذات است؛ همچنین این اعتقاد علامه که: «حقیقت حب از آن جهت که حب است منوط به شعور و آگاهی نیست» مورد نقد و بررسی واقع شد.